در این یادداشت نگاهی داریم به اسناد سفارت آمریکا درباره اشخاص و گروههای مختلف که شفاف ساختن نظریات، مواضع و عملکرد آنها به شناسایی یاران واقعیانقلاب اسلامی و حذف نیروهای سازشکار و ضد انقلاب از صحنهی سیاسی کشور منجرشد. این لیست به ترتیب حروف الفبا تهیه شده است ،که قسمت اول آن در ادامه مطلب می آید.
قسمت اول
تسخیر لانه جاسوسی و گروگانگیری ۴۴۴ روزه بیش از ۵۰ نفر از کارکنان سفارت آمریکا از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اقدامی بزرگ و بینظیر، نه فقط درسطح کشور یا منطقه، بلکه حرکتی شگرف و غیرقابل پیشبینی در سطح جهان بود. اینحرکت، آثار و پیامدهای مثبتی ـ چه در داخل و چه در خارج کشور ـ به دنبال داشت که نگاهی به آنها نشان میدهد که در مجموع، این تحولات به سود انقلاب اسلامی تمام شد و موجب حفظ، تداوم و تعمیق آن شد. حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و تسخیر لانه جاسوسی از سوی آنان، یکی از بزرگترین حرکتهای ضداستکباری ـ در تاریخ انقلابهای مردمی ـ بود که روح خودباوری و استکبارستیزی را بار دیگر در ملت ایران و دیگر ملتهای محروم، متبلور ساخت و اسطوره ابرقدرتی آمریکا را برای همیشه در هم شکست و فصلجدیدی از تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامی را رقم زد.
در ادامه نگاهی داریم به اسناد سفارت آمریکا دربارهی اشخاص وگروههای مختلف که شفاف ساختن نظریات، مواضع و عملکرد آنها به شناسایی یارانواقعی انقلاب و حذف نیروهای سازشکار و ضد انقلاب از صحنهی سیاسی کشور منجرشد. این لیست به ترتیب حروف الفبا تهیه شده است و در مقابل نام هر فرد، توضیحمختصری در مورد وی ذکر شده است.
* امیر انتظام، عباس
وی که از یاران نزدیک بازرگان و سخنگوی دولت موقت بود. شاخصترین فردی است که به دنبال افشای اسناد لانه جاسوسی متهم، محاکمه و به حبس ابد محکومشد. وی پس از دوم خرداد سال ۱۳۷۶، به دلایل انسان دوستانه از زندان آزاد شد. و از آن زمان هم خود، هم طرفدارانش تحرکاتی را برای بیگناه جلوه دادن خود آغاز کردند. به عنوان مثال، خود امیرانتظام مدعی شد که اسناد لانه جاسوسی همه جعلی هستند و برای مخدوش کردن چهرهی ملیون، از سوی دانشجویان و آمریکاییان جعلشدهاند.
وی تأکید کرد که همه ارتباط هایش با سفارت آمریکا، از طرف نهضت آزادی و دولت موقت بوده و ماهیت جاسوسی نداشته است. اما در مقابل، اسناد لانه جاسوسی نشان میدهد که عباس امیرانتظام از اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی (۱۳۴۰ هجری شمسی)، یعنی هفده سال پیش از پیروزی انقلاباسلامی، با مأمور سیا به نام «جرج کیو» با اسم مستعار «آدلسیک» همکاری داشتهاست. در آن زمان، سیا برای امیرانتظام از کد مستعار «اس. دی پلاد» استفاده میکردهاست و به منظور حفاظت از او، از ذکر نام اصلی وی خودداری میشده است.در اسناد به دست آمده، به جزئیات تماسهای دههی ۱۹۶۰ میلادی امیرانتظام با سیا اشارهاینمیشود، لیکن گویا این ارتباط مدتها قطع بود تا آنکه در سال ۱۳۵۷ ه. ش، امیرانتظام دوباره تماسهای خود را با آمریکاییها از سر میگیرد.
وی در ۱۹ دیماه ۱۳۵۷، در ملاقات با کارشناس سیاسی سفارت آمریکا ـ از قولنهضت آزادی ـ میگوید که با دولت بختیار مقابله و رقابت نخواهد شد. از امیرانتظام دراین سند، به عنوان منبع جدید نهضت آزادی ـ که باید قویاً محفوظ بماند ـ یاد میشود. تماس و اطلاعرسانیهای امیرانتظام با آمریکاییها ادامه پیدا میکند و وی بعد از پیروزی انقلاب در مذاکرات خود، نظرات جالبی را ابراز کرده است که به هیچ وجه از نماینده سیاسی یک دولت نزد نماینده دولتی دیگر سر نمیزند و هر فرد آشنا به آداب دیپلماسی و کنسولی، چنین اظهار نظرهایی را خلاف عرف میداند. نمونههایی از ایناظهارات به شرح زیر است:
«امیرانتظام تمایلات دولت را برای عادی کردن روابط اعلام داشت، ولی ظاهراً از موانعی که تشکیلات موازی دولت در دولت ]نیروهای ارزشی و اصولگرا[ دراین راه پیش آورده بودند، خیلی ناراضی بود. او اضافه کرد که خودش و بقیه همکارانش در دولت، امید پیشرفت روابط بین دو کشور را دارند. من ]مأمورسفارت[ جواب دادم که ما حداکثر سعی خویش را خواهیم نمود که با توجه به اینکه اختلاف عمدهای در خط مشی نداریم، جریان را عادی کنیم.»
امیرانتظام در همین سند، هنگامی که با این سؤال مواجه میشود که چرا برایخدمت در پست سفارت به سوئد میرود، چنین پاسخ میدهد:
«این برای ما سادهتراست تا با یکدیگر در استکهلم صحبت کنیم!»
جالب آنکه وی در ادامه، از حضورمردم انقلابی ایران در صحنه، ابراز نارضایتی کرد و گفت: «فکر میکردیم که بیشتر از چند ماه به طول نخواهد انجامید تا مسائلمان را حلکنیم؛ ولی این مردم دخالتهایشان را ادامه میدهند.»
وی همچنین در سند دیگری مهندس بازرگان را چنین توصیف میکند: «او تنها کسی است که غیر عملی بودن برنامهای که به وسیلهی عوامل مذهبیارتجاعی پیشنهاد شده است را تشخیص میدهد، چرا که آنها میخواهند زمان را هزار سال به عقب برگردانند.»
امیرانتظام چنان مورد علاقه آمریکاییها بوده است که هنگامی که به عنوان سفیر به سوئد فرستاده میشود، بروس لینگن ـ کاردار آمریکا در تهران ـ نامهای اداری ـ ولیغیررسمی ـ برای سفیر آمریکا در سوئد مینویسد و امیرانتظام را چنین توصیف میکند:
«در اینجا خیلی زیاد محصور انقلاب است، اما به سختی در روش و ظاهر، انقلابی به نظر میآید. او مدت قابل توجهی را در کشور ما گذرانده و ایالاتمتحده را بسیار خوب میشناسد و آنجا را دوست دارد. مطمئناً شما از او خوشتان خواهد آمد.»
در ادامه، سفیر آمریکا در سوئد به برقراری ارتباط با امیرانتظام و کسب اطلاع از ویتشویق میشود. بد نیست که در اینجا به یکی از اسنادی که امیرانتظام در آنها با اسم رمز خود (س.د.آهستهرو.۱) مورد خطاب قرار گرفتهاست نیز اشاره کنیم. واکنش امیرانتظام درقبال شنیدن خبر حضور احتمالی شاه در آمریکا چنین گزارش شده است:
«عکسالعمل س.د.آهستهرو.۱ این بود که این جریان، زحمات آن کسانی را کهخواهان گسترش روابط با آمریکا هستند، مشکلتر میکند.»
همچنین در ادامهی سند از رئیس ایستگاه سیا در پاریس چنین سؤال شدهاست:
«لطفاً به ما اطلاع دهید که آیا ستاد مرکزی هنوز از ایستگاه میخواهد که بهس.د.آهستهرو.۱ بگوید که آقای کیو میخواهد هرچه زودتر او را در اروپاملاقات کند یا نه؟»
نکتهی دیگر آنکه به نظر میرسد با وجود ادعاهای اخیر امیرانتظام مبنی بر اینکه مذاکرههای وی با هماهنگی نخستوزیر دولت موقت، یا به نمایندگی از نهضت آزادیانجام داده میشده، حداقل در برخی موارد، اطلاعات مربوط در اختیار دولت موقت قرار نمیگرفته است. به عنوان مثال، در یکی از اسناد سفارت سابق آمریکا و از قولجاسوس آمریکایی چنین میخوانیم:
«شما نباید موضوع ملاقات ]با امیرانتظام[ را با یزدی و نخستوزیر در میان بگذارید. اگر این سؤال به میان آمد، شما باید از تمام مقامات رسمی که در اینجلسه شرکت خواهند کرد، آگاه شوید و بگویید که بعد از تماسهای بیشتر باواشنگتن، به آنها جواب خواهید داد.»
در یکی دیگر از اسناد، امیرانتظام با کمال عجز از یک جاسوس سیا میخواهد که به وی راه حلی برای مسأله کردستان ارائه کند. امری که باعث شگفتی جاسوس مذکورهم میشود:
«س.د.آهستهرو.۱ گفت که آنها آرزو داشتند که ادلسیک (نام مستعار جاسوسسیا) پیشنهادهای سازندهای برای اینکه دولت ایران چگونه میتواند خود را ازمسأله کردها خلاص نماید داشته باشد. اگرچه باور نکردنی به نظر میرسد، اما آنچه واقعاً از ما میخواهند این است که راه حلی برای ]این[ مسأله پیدا کنیم.»
آنگونه که به نظر میرسد، پیدا کردن راه حل مشکلات داخلی یک کشور با استفادهاز نظرهای کارشناسی جاسوس سیا ـ از دید امیرانتظام ـ عملی مقبول و پسندیده درعرف دیپلماتیک محسوب میشده است! این اسناد گویای عملکرد امیرانتظام، در دوران تصدی پستهای مختلف در دولت موقت است. عباس امیرانتظام در تاریخ ۲۹/۹/۱۳۵۸، به اتهام جاسوسی برای سیا (سازمان جاسوسی آمریکا) دستگیر و پس از محاکمه و ارائهی اسناد و مدارک به حبسابد محکوم شد.
* بازرگان، مهدی (نخستوزیر دولت موقت)
روش محافظه کارانه، سازشکار و غیرانقلابی مهندس بازرگان در جای جای اسناد لانه جاسوسی مورد اشاره قرار گرفته و در برخی موارد از آن پشتیبانی شده است. دریکی از این اسناد در مقایسه امام و بازرگان چنین آمده است:
«خمینی دارای عکسالعملی قاطع، سازشناپذیر و سخت است، ولی روش بازرگان که میانهرو است، قدری توأم با سازش ضعیف است.»
در همین زمینه، آمریکا سیاست تماس، پشتیبانی و حفظ دولت موقت را مورد تأکید قرار میدهد: «ما میخواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانهرو باشد و ناسیونالیستهایمخالف مذهب، تسلط بیشتری در ادارهی مملکت داشته باشند.» یا «ما بایدمسؤولانه عمل کرده و بازرگان را قدرت بدهیم.»
در بخش دیگری از اسناد، به نگرانی بازرگان از اعدام وابستگان رژیم پهلوی اشاره شده و تأکید کرده که او اعدام این خائنین به ملت را با حقوق بشر و آزادی در تضاد میداند و از شیوه اجرایی عدالت انقلاب شرمگین است. همچنین علاقهمندی بازرگان به عادیسازی روابط با آمریکا با وجود دخالتهای اینکشور در ایران در رژیم پهلوی، امری است که آمریکاییها خود به آن اعتراف میکنند:
«روابط نزدیک ما با شاه و پشتیبانی زیاد ما از رژیم شاه، فراموش نشده است وبه زودی هم فراموش نخواهد شد؛ اما سیاست خارجی دولت رسمی آقای بازرگان به سمت عادی کردن روابط با آمریکا و دیگر کشورهای غربی حرکتمیکند.»
در جای جای اسناد لانه جاسوسی، به نگاه بازرگان به حکومت و تفاوت آن با نگاه امام اشارههایی وجود دارد که ما به یکی از آنها اشاره میکنیم:
«اختلاف فزایندهای میان ]آیتالله[ خمینی ـ که بر خواستهایش برای تصفیه نفوذ خارجی از جامعه ایرانی و اسلامی کردن کامل جامعه، هرچه بیشتر پافشاری میکند و بازرگان که سعی دارد همه را راضی کند، ]ولی موثر نیست[وجود دارد.»
* بنیصدر، ابوالحسن (اسم رمز: اس. دی. لور ۱)
اولین رئیسجمهور؛ جمهوری اسلامی ایران که به دنبال افشای خیانتهایش به انقلاب مجبور به فرار شد. بنیصدر یکی از افرادی است که به علت عملکرد موذیانه و ضدانقلابی خود، از همان آغاز، مورد توجه سفارت آمریکا قرار داشت. به عنوان مثال در مورد انتقاد بنیصدر از اصلولایت فقیه در قانون اساسی چنین آمده است:
«اگر قرار است اختیارات ویژهای بهروحانیون داده شود، پس وجود احزاب مستقل بیمعناست.»
یکی دیگر از اسناد از اختلاف دو ضد انقلاب ـ نفوذ کرده در صفهای انقلابیون ـ یعنی امیرانتظام و بنیصدر حکایت دارد، که مطالعه آن جالب و خواندنی است:
«میانهی امیرانتظام با بنیصدر بد است. امیرانتظام گفت، بنیصدر مزاحمی است که دائم حرف میزند و شکایت میکند، اما از مسؤولیت گریزان است.»
در جای دیگر، جاسوسان سفارت آمریکا شخصیت بنیصدر را چنین میدانند: «او مردی است که میخواهد هدایت (رهبری) کند؛ ولی در واقع فقط حرف میزند. او خشک و طفرهرو است و نفوذ مهمی در رژیم جدید دارد. به نظرمیرسد که وی مجموعهای از اضداد است.»
سازمان سیا برای نزدیک شدن به بنیصدر، از پوشش مسایل اقتصادی استفاده کرد ومأموری با اسم رمز راتر فورد ـ با اسم حقیقی ورنون کاسین ـ را که در مسایل اقتصادی تبحر داشت به عنوان یک تاجر مهم آمریکایی به وی معرفی نمود و بنیصدر درملاقاتهای اولیه، خواستار تداوم این دیدارها میشود. این اقدامات یک ماه قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی و در پاریس صورت میگیرد.
بنابر اعترافات یکی از گروگانها به نام تام آهرن ـ رئیس قرارگاه سیا در تهران ـ یکی ازجاسوسان سیا که خود را نماینده یک کمپانی تجاری معرفی کرده بود، در حوالی ۲۹ مرداد ۱۳۵۸، به تهران آمد و بین ۳ تا ۵ بار با بنیصدر ملاقات میکند. در آخرین جلسه، بنیصدر با پیشنهاد دریافت حقوق ماهیانه هزار دلار، به عنوان مشاور اقتصادی شرکت تجاری تحت پوشش سیا موافقت میکند. آهرن در پاسخ به این سؤال دانشجویان که آیا بنیصدر میدانست طرف مقابل وی یک مأمور سیا است میگوید: «قرار نبوده که به بنیصدر در این مرحله گفته شود، که طرف مقابل سیا میباشد، لذا به وی گفته نشده بود؛ اما یک مسأله بود که میتواند به وی این برداشت را داده باشد که عبارت است از: نحوهی پیشنهاد ماهیانه (دریافت) هزار دلار که بدون انجام ترتیبات معمولی تجاری مورد پیشنهاد و توافق قرار گرفت ومیتوانست بیانگر آن باشد که مسأله به این سادگیها نیست.»
اما اسناد نیز دربردارنده نکتههای جالبی است. بنیصدر در اولین ملاقات خود با این جاسوس چنین میگوید: «درباره توانایی و قدرت خمینی مبالغه شده، خمینی قادر نیست کشور را به تنهایی اداره کند و باید به دیگران تکیه کند.»
مأمور سیا برداشت خود را درباره این گفته بنیصدر چنین عنوان کرده است:
«این نظر تا حدی مطابق آن چیزی است که در پاریس گفت؛ من به خمینیاحتیاج دارم، اما خمینی هم به من احتیاج دارد. لحن این نظریه به نحوی بود که انسان استنباط میکند که ل ـ ۱ (بنیصدر) فکر میکند نسبت به آنچه از خمینیمیتوان انتظار داشت، محدودیتهایی وجود دارد.»
در سند دیگری که به بررسی نقاط مثبت و منفی شخصیت بنیصدر ـ از دیدجاسوس سیا ـ پرداخته میشود، چنین آمده است:
«نکات مثبت: ۱ـ چون او یک توطئهگر (طراح) کهنه کار است، اگر احساس کند که رژیم از اهداف انقلابی خود دور میشود، یا اینکه به نفع خودش خواهد بود، ممکن است در آینده برای توطئه علیه رژیم مانعی سر راه خود نبیند.
۲ـ گرچه او احتمالاً در حال حاضر هیچ مشکل مالی ندارد، اما باید در نظر داشته باشد که ممکن است با یک تذکر کوتاه به خارج تبعید شود و در آن زمان میتواند از کمک مالی ما استفاده نماید.
۳ـ اگرچه او به خمینی احترام میگذارد، اما او را مصون از خطا نمیداند…
۶ـ او جاهطلبی سیاسی دارد.
نکات منفی:… ۲ـ افشاشدن روابط مخفیانهاش با ما احتمالاً به زندگی حرفهای سیاسی فرد مزبورخاتمه خواهد داد. یقین است که او این نکته را از نظر دور نخواهد داشت…. ما همچنان به استخدام ل ـ ا علاقهمند هستیم…»
*حاجسیدجوادی، علیاصغر (نویسنده و روزنامهنگار ملیگرا و لیبرال)
در اسناد سفارت آمریکا، حاجسیدجوادی نیز فردی روشنفکر، میانهرو و لیبرال معرفی شده است که تماس با او ـ از سوی سفارت ـ میتواند مفید باشد. وی که در زمانپیروزی انقلاب به نویسندگی در نشریات مشغول بود، همیشه خواستار اقدامات آرام وغیرانقلابی بود و سرعت حرکت انقلاب را تند میدانست. روش میانهرو سیدجوادی وتوانایی در نگارش مقالهها موجب شده بود تا «بسیاری از گروههای میانهرو، خط مشیاصلی افکار حاجسیدجوادی را بپذیرند.»
اسناد سفارت آمریکا نشان میدهد که حاجسیدجوادی، یکی از اشخاصی بود که درپیروزی انقلاب به عنوان یک نویسندهی تأثیرگذار ـ ولی میانهرو ـ مورد توجه و مشورت مأموران سفارت قرار گرفت. از جمله در تاریخ ۲۸ دیماه ۱۳۵۷، یعنی کمتر از یک ماه به پیروزی انقلاب، همراه عدهای از همفکرانش به ملاقات یکی از جاسوسان سفارت میرود. در این ملاقات چنین ابراز عقیده میشود:
«با رفتن شاه آنها ]سیدجوادی و همفکرانش[ انتظار ندارند که حتماً یکی از آیتاللهها نقش بزرگی داشته باشد. مأمور سفارت پرسید که اگر انتخابات آزاد یک گروه از نمایندگان تأیید شده خمینی را روی کار آورد چه میشود؟ آنها گفتند که اینطور فکر نمیکنند، مگر در بعضی از روستاها… چهار پنجم مردمشهرها تحصیلکرده هستند و به جای آنکه کورکورانه به دنبال خمینی بروند، خود انتخاب خودشان را میکنند.»
در بخش دیگری از سند لانهی جاسوسی درباره مشی اعتقادی وی چنینمیخوانیم:
«در مقالهای که او به خاطر آن ]در زمان شاه[ دستگیر شده است، حتی یک بار همکلمه اسلام را به هیچگونه ]و[ شکلی به کار نبرده است، ولی او همواره به « نهضت مردم ایران » و «انقلاب بزرگ ملی» اشاره میکند.» دست آخر آنکه در سند دیگری که مربوط به پس از انقلاب است، این نویسنده فردی با استعداد و نوید بخشترین رهبر غیرمذهبی محسوب میشود که در انتقاد ازنهضتهای سختگیر اسلامی صریح بوده است.
*رجوی، مسعود (سرکرده منافقین)
هرچند گروههای چپ و التقاطی و سران آنها به علت ادعاهای ضدامپریالیستی و وابستگی برخی از آنها به ابرقدرت شرق، مورد توجه و حمایت جاسوسخانه آمریکا در تهران نبودند، اما این دلیل نمیشود که جاسوسان آمریکایی، از کسب اطلاع درباره این افراد صرف نظر کنند یا به آنها به عنوان یک نیروی بالقوه تخریبی که میتواند نیروهای ارزشی و اصولگرای درون انقلاب را با مشکل مواجه سازد، اهمیت ندهند. چنانچه اسناد سفارت نشان میدهد، آمریکا تصور میکرد که رجوی و گروهش بتوانند ضدنظام جمهوری اسلامی، مبارزهای را سازمان دهند: «زودترین موقعی که این نوع مقابله چپیها میتواند سازمان داده شود، پاییز[سال ۵۸] خواهد بود.»
* سنجابی، کریم (از رهبران جبههی ملی و وزیر خارجهی دولت موقتتا فروردین ۱۳۵۸)
کریم سنجابی نیز فردی است که به عنوان یک فرد میانهرو و لیبرال از سالهای قبل از انقلاب، مورد توجه مأموران سفارت آمریکا بوده است. او در دیداری با مأموران سفارت آمریکا میگوید:
«امیدوار است که [آیتالله] خمینی متقاعد شود که کوتاه بیاید. چون جمهوری که او میگوید، سرانجام ختم به خونریزی خواهد شد. سنجابی میگوید: «همینقانون اساسی که هست برای ایران کافی است، سلطنت در چارچوب قانوناساسی.» سنجابی معتقد است که ]امام[ خمینی در حمله به سلطنت خیلی تند میرود. سنجابی گفت که در انتخاب هر روشی، موافقت خمینی شرط است. »
این سند نشان میدهد که تمایل سنجابی به غرب، میانهروی او، احترام به قانوناساسی مشروطه سلطنتی، احترام به آمریکا و اعتقاد نداشتن به روشهای انقلابی امام، ملاکهایی است که مأموران سفارت را به دیدار با سنجابی ترغیب کرده است. این مواضع سنجابی در حالی اتخاذ میشود که وی در ۱۴ آبان ۵۷، هنگامی که با سیل طوفنده انقلاب مواجه میشود، مجبور به پذیرفتن رهبری امام میشود تا بتواند حیات سیاسی خود و جبههی ملی را ادامه دهد.
وی همچنین به انتشار اعلامیه مشترکی با امام بر ضد سلطنت اقدام میکند، تا نقش خود را در انقلاب هرچه بیشترتثبیت کند. سنجابی در حالی این اعلامیه را منتشر میکند که فقط ۱۸ روز قبل گفته بود: «هیچگونه مخالفتی با رژیم سلطنتی که مطابق با قانون اساسی باشد ندارد.»
و همین نشان میدهد که وی فقط به علت موج قیام مردمی و بالا رفتن سقف مطالبات آزادیخواهانه که حیات رژیم سلطنتی را تحمل نمیکردند، تغییر موضع داده است. در تأیید نکته بالا در بخشی از اسناد سفارت چنین آمدهاست که سنجابی ـ رهبرجبههی ملی ـ فردی است که اگر میخواست و میتوانست با شاه به توافق برسد و تماممخالفین (در صورت لزوم [آیتالله] خمینی) را اشخاصی قلمداد کند که به جای توجه به رفاه عموم، خواستار آشوب و اغتشاش هستند.»
و این نشاندهندهی شدت توجه آمریکاییان به افراد لیبرال و میانهرو همچون سنجابی است. سنجابی همچنین در اولین تماس رسمی خود با سفارت آمریکا، در ۲۴ دی ۱۳۵۷میگوید:
«[آیتالله]خمینی ممکن است به موقع یک رژیم سلطنتی مطابق قانون اساسیرا قبول نماید، ولی بایستی موافقت او را جلب نمود!!»
این اظهار نظر عجیب و غیرمنطقی کمتر از یک ماه به پیروزی انقلاب اسلامی بیان میشود و امام بارها بر لزوم سرنگونی رژیم سلطنتی، اصرار ورزیده بود. با کنارهگیری زود هنگام سنجابی از قدرت و ترک ایران، توجه سفارت به او نیز کاهشیافت و فقط به خروج او از ایران به این شکل اشاره شد:
«از زمان انقلاب، شخصیتهایی مثل سنجابی به وسیلهی [امام] خمینی و متحدانش تحتالشعاع قرار گرفتهاند… و سنجابی با تنفر، شغلش را رها کرد وکشور را ترک کرد.»
ادامه دارد …………….
۲ دیدگاه در “رجال سیاسی که نامشان از اسناد لانه جاسوسی سر درآورد/۱”