بازخوانی خاطره‌ای از «شرمن» درباره مذاکرات هسته‌ای

وِندی شرمن، یکی از مذاکره کنندگان هسته ای سابق آمریکا که در مذاکرات برجام میان قدرت های جهانی و تیم مذاکره کننده ایرانی شرکت داشت، در کتاب «نه برای ترسوها، درس هایی در مورد شجاعت، قدرت و پشتکار» (Not for the Faint of Heart – lessons in Courage, Power & Persistence)، خاطرات خود در باره مذاکرات هسته ای با ایران را بازگو کرده است. خاطراتی که جلوه های جدیدی از آن چه در فرایند مذاکرات روی داده است را نمایان می سازد.


*پشتِ سرِ تیم ما نیروی عظیمی بود که تا اعماق دولت آمریکا امتداد داشت
او در ابتدای فصل ۵ این کتاب با عنوان «تشکیل تیم خودتان» به برخی از ۱۵ عضو تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکا که تحت ریاست وی کار می کردند، اشاره می کند و می نویسد: این گروه، مشتمل بر کارشناسان هسته ای، وکلا و دیپلمات های حرفه این بودند. ما جلسات زیادی با هم داشتیم تا مسائل را پیش از مطرح کردن در جلسات عمومیِ گروه ۵+۱ یا جلسات مجزای رو در رو با هر یک از هیأت های سایر کشورهای عضو پنج بعلاوه یک، با دقت ارزیابی و بررسی کنیم. ما خود را گروهی می دیدیم که از آن بیش از حد کار کشیده می شود و دولتِ (آمریکا) ما را برای انجام مأموریتی غیرممکن اعزام کرده است. البته ما صرفاً در خط مقدمِ این تلاش ها قرار داشتیم، ولی پشتِ سرِ ما نیروی عظیمی بود که تا اعماق دولت آمریکا امتداد داشت. صدها کارمند دولتی در آمریکا- به دستور وزارتخانه های متبوع خود- در خدمت این تلاشِ فوق العاده (برای دستیابی به توافق هسته ای) قرار گرفته بودند. تحلیلگران سازمان سیا، آژانس امنیت ملی آمریکا (اِن اِس اِی)، دفتر نمایندگی آمریکا در سازمان ملل و پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) نیز به ما در تلاش هایمان کمک می کردند. مسئولان آزمایشگاه های هسته ای آمریکا در ایالت های نیومکزیکو، ایلینوی و تنسی، متبحرترین گروه های کارشناسی خود را در ۲۴ ساعتِ شبانه روز و هفت روز هفته، در اختیار ما گذاشته بودند که به هر سؤال فنیِ ما پاسخ دهند. ما هر زمان که نیاز داشتیم، می توانستیم با آنان تماس بگریم و پاسخ سؤال های فنی خود را در خصوص مسائل هسته ای دریافت کنیم. من مطمئنم سایر کشورهای عضو گروه ۵+۱ نیز مانند آمریکا، گروه های متعددی را به این تلاش ها اختصاص داده بودند تا شاید بتوانند با کمک یکدیگر، مذاکرات هسته ای را با ایران به نتیجه مطلوب برسانند.

*ما نمی خواستیم با تحریم صادرات نفت ایران، به اقتصاد جهانی ضربه بزنیم
شرمن افزود: برای من دامنهِ مذاکرات، به مراتب گسترده تر از مذاکرهِ صِرف با اعضای گروه پنج بعلاوه یک و ایران بود. من در درون دولت آمریکا با مقامات مختلف دولتی مذاکره می کردم و همچنین با اعضای هر دو حزب اصلی آمریکا در کنگره همواره مشغول گفتگو (در خصوص برجام) بودم. من نه تنها با اعضای گروه ۵+۱، بلکه با تک تک کشورهای عضو اتحادیه اروپا، با اسرائیل، کشورهای (حاشیه) خلیج (فارس)، کره جنوبی، ژاپن، هند، ایتالیا، استرالیا و سایر متحدان و شرکای آمریکا مذاکره می کردم. من از اندیشکده ها، اتاق های فکر، سازمان های غیردولتی و گروه های فعالی که در زمینه جمعیت شناسی و سیاستگذاری های مربوط به منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) تحقیق می کردند، نیز مشورت می گرفتم. من آنقدر با کشورها، منابع، گروه ها و اندیشکده های مختلف مشورت و مذاکره می کردم که شاید برخی از همقطارانم فراموش کرده بودند که هدف اصلی از این مذاکرات، در واقع مذاکره با ایران (برای دستیابی به توافق هسته ای) است. ما همچنین جلساتی بسیار مهم با حضور معاونان وزارتخانه های مختلف آمریکا که با مذاکرات هسته ای مرتبط بودند، در کاخ سفید برگزار می کردیم که برای هماهنگ ساختن فعالیت های وزارتخانه ها و نهادهای مختلف آمریکا در راستای به ثمر رساندن مذاکرات هسته ای با گروه پنج بعلاوه یک و ایران، بسیار مفید بود. تصمیماتی که در آن جلسات گرفته می شد، از طریق معاونانِ یاد شده به اطلاع وزارتخانه هایی می رسید که تلاش های گسترده و هماهنگ شده ای را در خصوص مذاکرات ایران مدیریت می کردند. این تصمیمات بر نحوه عملکرد ما در خصوص مذاکرات هسته ای، از کاخ سفید گرفته تا کنگره، وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، وزارت خزانه داری و سایر تلاش های ما در سراسر جهان تأثیرگذار بود. به عنوان مثال، ما آرایش نظامی ارتش (نیروی دریایی) آمریکا را در خلیج فارس تغییر دادیم و همچنین بمبی بسیار قوی تولید و آماده‎ی بهره برداری کردیم که قادر بود به تأسیسات زیرزمینی غنی سازی اورانیوم در فوردو نفوذ کند.این باعث شده بود که ما بتوانیم با استفاده از تهدیدِ معتبر و باورپذیرِ نیروی نظامیِ (آمریکا)، از دیپلماسی خودمان پشتیبانی کنیم. ما تحریم های ایران را افزایش دادیم و متعاقباً وزارت های خزانه داری و امور خارجه آمریکا تیم هایی را به کشورهای مختلف جهان فرستادند تا مطمئن شوند آن تحریم ها به اجرا در می آیند. از آنجایی که در پی آن تحریم ها، بسیاری از واردکنندگان نفت ایران می بایست از واردات خود از ایران می کاستند، وزارت خانه های انرژی و امور خارجه آمریکا، تیم هایی را به صورت هماهنگ شده به کشورهای صادرکننده نفت می فرستادند تا آنان را متقاعد سازند که تولید و صادرات نفت خام خود را افزایش دهند، زیرا ما نمی خواستیم با تحریم صادرات نفت ایران، به اقتصاد جهانی ضربه بزنیم.

*باید پاسخی مناسب به اضافه شدن صالحی به تیم مذاکراتی ایران میدادیم
وندی شرمن در بخش دیگری از فصل ۵ نوشت: یک روز صبح در فوریه ۲۰۱۴، در حالی که من عازم کاخ سفید بودم تا در جلسه ای برای رسیدگی به وضعیت مذاکرات هسته ای شرکت کنم، ایمیلی (رایانامه ای) از عباس عراقچی، مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران، در گوشی تلفن همراهم دریافت کردم مبنی بر این که دکتر علی اکبر صالحی در مذاکرات هسته ایِ بعدی در لوزان شرکت خواهد کرد. شرمن افزود: این خبر برای ما کمی غافلگیر کننده بود. صالحی شخصیتی مهم بود. من بلافاصله به این مسئله فکر کردم که چرا ایرانیان وی را به تیم مذاکره کننده هسته ای خود اضافه کرده اند؟ صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران و معاون رئیس جمهور این کشور بود. من متوجه شدم که ما نیز باید پاسخی مناسب به این حرکتِ ایران بدهیم و شخصیتی را در سطح وزیران آمریکا که کارشناس هسته ای نیز باشد، به تیم خود اضافه کنیم تا وی بتواند شانه به شانه صالحی در مذاکرات هسته ای وارد عمل شود. وقتی به اتاق جلسه در کاخ سفید رسیدم و این مسئله را با سایرین مطرح کردم، تقریباً همه یکصدا گفتند: «اِرنی (مخفف ارنست) مونیز» که وزیر انرژی وقت آمریکا بود و می شد او را همتای صالحی در دولت خودمان (دولت آمریکا) تلقی کنیم. ما نه تنها از مونیز در مذاکرات هسته ای بهره بردیم، بلکه بعدها در روند متقاعد ساختن کنگره به حمایت از توافق هسته ای (برجام) نیز از او کمک گرفتیم.

*بعد از موضع آِیت الله خامنه ای، مواضع مذاکره کنندگان ایرانی، از جمله شخص جواد ظریف سخت تر شد
وندی شرمن در فصل ۶ این کتاب با عنوان «پشتکار» نوشت: در اواخر مارس ۲۰۱۵، ما در حالی برای ادامه مذاکرات هسته ای وارد لوزان در کشور سوئیس شدیم، که چهار ماه از آخرین ضرب الاجلی که خودمان برای دستیابی به توافق هسته ای تعیین کرده بودیم، گذشته بود. ما در خلال مذاکرات هسته ای- به ویژه هرچه به پایان مذاکرات نزدیک تر می شدیم- سررسیدهایی را برای ختم مذاکرات و رسیدن به توافق، برای خودمان تعیین می کردیم که البته در اکثر موارد، از آن ضرب الاجل ها بدون دستیابی به نتیجه مطلوب، عبور می کردیم. ما شب ها بسیار کم می خوابیدیم و مذاکرات روز بعد نیز نه تنها از صبحِ زود آغاز می شد، بلکه تا پاسی از شب ادامه پیدا می کرد. وقتی سرانجام در لوزان به چارچوب توافق هسته ای دست یافتیم، تمام نمایندگان کشورهای شرکت کننده در مذاکرات ۵+۱ به انضمام ایران، بسیار خوشحال شدند، اما یک هفته بعد از موفقیت ما در لوزان، گویی چرخ های خودروِ ما بار دیگر از جا کنده شد، زیرا (آیت الله) علی خامنه ای، رهبر معظم ایران، سخنرانیی در تهران کرد که حاکی از آن بود که گویی وی هیچیک از مؤلفه هایی را که ما در لوزان بر سر آن به توافق رسیده بودیم، قبول نداشت. آیت الله (خامنه ای) تأکید کرد که بلافاصله پس از امضای توافق (هسته ای)، تحریم ها باید به یکباره برداشته شوند. چنین به نظر می رسید که وی در سخنرانی اش می گفت که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی حق ندارند به سایت های (پایگاه های) نظامی ایران نزدیک شوند. پس از آن سخنرانی، گویی (آیت الله) خامنه ای می خواست بر زخم های ما نمک بپاشد و از اینرو در توئیتی نوشت: آمریکایی ها «فریبکارند و همواره توافقات (خود) را نقض می کنند.» شرمن افزود: درپی این حرکت رهبر معظم ایران، مواضع مذاکره کنندگان ایرانی، از جمله شخص جواد ظریف سخت تر شد و چند بار نزدیک بود کلِ مذاکرات از هم فروبپاشد.

*دیپلماسی برای کسانی نیست که قلب ضعیفی دارند و ترسو هستند
شرمن تأکید کرد: از اینرو می بینیم که دیپلماسی برای کسانی نیست که قلب ضعیفی دارند (ترسو هستند). استفاده از روش دیپلماسی که به «قدرت نرم» معروف است، اصلاً کار ساده ای نیست، بلکه کاری بسیار «سخت» و دشوار است که هر کسی از پسِ آن بر نمی آید. البته واژگان پشتکار و پافشاری، لزوماً مترادفِ واژه صبوری نیست. قطعاً یک مذاکره کننده باید صبور باشد و آرام بنشیند و به سخنان طرفِ مقابل خود گوش دهد، ولی برای دستیابی به هدفی که مأمور به رسیدن به آن شده است، باید پافشاری کند و پشتکار داشته باشد، تا به تدریج به هدفِ خود نزدیک شود.

*نماینده دائمی ایران در سازمان ملل تلاش کرد کانال ارتباطی مخفیانه ای با دولت آمریکا برقرار کند، ولی دولت بوش دستِ رد به تلاش های وی زد؛ مرد، کسی نبود جز (محمد) جواد ظریف
شرمن افزود: اولین بذرهای نحیف و لطیفِ توافق هسته ای ایران در سال ۲۰۰۲ پس از سخنرانی جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، در برابر کنگره کاشته شد. بوش در آن سخنرانی، ایران را در کنار عراق و کره جنوبی، «محور شرارت» خوانده بود. پس از آن سخنرانیِ بوش، نماینده دائمی ایران در سازمان ملل تلاش کرد کانال ارتباطی مخفیانه ای با دولت آمریکا برقرار کند، ولی دولت بوش دستِ رد به تلاش های وی زد، اما جان کری، که در آن زمان رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا بود، متوجه تلاش های نماینده دائمی ایران در سازمان ملل شد و او را شخصیتی آینده نگر در میان نخبگان (سیاسی) ایرانی یافت که وی (جان کری) می تواند با او وارد معامله شود. البته آن مرد، کسی نبود جز (محمد) جواد ظریف.

*تیم ایرانی امتیاز ناچیزی می خواستند که بگویند برای کسب هر امتیاز در این مذاکرات به سختی جنگیده اند
وندی شرمن در فصل ۷ این کتاب با عنوان «موفقیت» نوشت: وقتی ما در نهایت به پایان مذاکرات رسیدیم، چنان بود که گویی هرگز از خط شروع نیز عبور نکرده بودیم. ما در اتاق کوچکی در هتل کوبورگ، منتظر پایان مذاکرات بین جان کری و جواد ظریف بودیم، ولی وزیر امور خارجه ایران قانع نمی شد و هنوز هم منتظر یک سازش دیگر و (اخذ) یک امتیاز دیگر از ما بود. البته آن امتیازی ناچیز بود که صرفاً می توانست به آنان (مذاکره کنندگان ایرانی) اجازه دهد که بگویند برای کسب هر امتیازی در این مذاکرات به سختی جنگیده اند. در ۱۳ ژوئیه، ما بیست و ششمین روزِ خود را در هتل کوبورگ می گذراندیم. از آنجایی که جان کری پای خود را هنگام دوچرخه سواری شکسته بود و با عصا راه می رفت، تمام وزرای خارجه کشورهای پنج به علاوه یک برای گفتگو، به اتاق جان کری می رفتند. وقتی در نهایت ظریف و کری در آن اتاق با یکدیگر شروع به مذاکره رو در رو کردند، من آنجا نبودم، اما دستیاران جان کری، از جمله کریس باکمیر، کارشناس تحریم ها در وزارت امور خارجه آمریکا، آنجا حضور داشت. ظریف باز هم به دنبال نوعی سازش یا امتیاز بود تا بتواند پس از کسب آن، موافقت خود را با توافق هسته ای (برجام) اعلام کند. در هر صورت، ما (آمریکا) خودمان را از قبل برای چنین لحظه ای آماده کرده بودیم. کریس (باکمیر) فهرستی کوتاه از افراد و نهادهای ایرانی که تحت تحریم آمریکا بودند و ما هنوز آن ها را از فهرست تحریم ها خارج نکرده بودیم، در دست داشت تا ما در صورت لزوم بتوانیم آن ها را نیز به فهرست افراد و نهادهایی که به دنبال توافق برسر برجام، از تحریم های آمریکا خارج می شوند، اضافه کنیم.

* در هر مذاکره ای، امتیازات کوچک و ناچیزی را به عنوان ذخیره، نزدِ خود نگه دارید تا در پایان مذاکرات، چنین به نظر آید که شما امتیازاتی نهایی به طرفِ مقابل (برای قانع کردن او) داده اید، اما بدون این که این امتیاز دادن ها (ی صوری) هیچ هزینهِ واقعی برای شما داشته باشد.

شرمن افزود: در هر مذاکره ای، این عاقلانه است که امتیازات کوچک و ناچیزی را به عنوان ذخیره، نزدِ خود نگه دارید تا در پایان مذاکرات، چنین به نظر آید که شما امتیازاتی نهایی به طرفِ مقابل (برای قانع کردن او) داده اید، اما بدون این که این امتیاز دادن ها (ی صوری) هیچ هزینهِ واقعی برای شما داشته باشد. کریس (باکمیر) تکه کاغذی (شامل آن فهرستِ کوتاه) را به جان کری داد و دقایقی بعد، جان کری در چارچوب درِ اتاق خود نمایان شد و گفت: کارِ ما تمام (توافق حاصل) شده است. هرچند این موفقیتی بزرگ بود، ما بلافاصله آن را احساس نکردیم، زیرا باید به فکر نحوه اجرای برجام و آغاز بازرسی های سختگیرانه و دقیق آژانس بین المللی انرژی اتمی از تأسیسات هسته ای ایران می بودیم، زیرا فقط پس از تأیید پیروی ایران از مفاد برجام بود که هر یک از تحریم ها ممکن بود برداشته شود. ما همچنین می بایست برای آزادی آمریکایی هایی که هنوز در ایران مفقود بودند یا در زندان به سر می بردند، تلاش می کردیم. در ضمن، ما باید شکافی را که میان آمریکا از یک سو و اسرائیل و عربستان سعودی از سوی دیگر، بر سر برجام ایجاد شده بود، ترمیم و اختلافاتِ فی مابین را مدیریت می کردیم. به علاوه، ما باید به کشورمان باز می گشتیم و اعضای کنگره آمریکا را متقاعد می ساختیم که از برجام حمایت کنند. من یک کارِ شخصیِ دیگری نیز داشتم، زیرا من در حال ترک وزارت امور خارجه آمریکا بودم و می بایست شخص جایگزین خود را آموزش می دادم تا در زمانِ باقی مانده از دوران ریاست جمهوری باراک اوباما و حتی شاید پس از آن (اگر رئیس جمهور بعدی آمریکا وی را در این سمت ابقا می کرد) در روند اِعمال و اجرای برجام، به دولت آمریکا کمک کند. با وجودی که این توافق به اتمام رسیده بود، ما (تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکا) می بایست تمام این سند ۱۱۰ صفحه ای را می خواندیم تا مطمئن شویم تمام مطالبی را که ما با طرف های مقابل بر سر آن به توافق رسیده بودیم، در این سند گنجانده شده است. البته مسئول اصلی متن نهایی برجام، اتحادیه اروپا بود. از اینرو، تیم آنان (اتحادیه اروپا) در یک اتاق کنفرانس (بزرگ) در هتل کوبورگ مشغول خواندن خط به خط متن برجام شد و اعضای سایر تیم ها نیز گهگاه به آنان می پیوستند. این کار تا صبحِ روز بعد به صورت بی وقفه ادامه پیدا کرد تا در نهایت، در ۱۴ ژوئیه (متن) برنامه جامع اقدام مشترک نهایی شد و توافق بر سر آن، به اطلاع خبرنگاران رسید. جواد ظریف و فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در حالی که در کنار یکدیگر در مقر سازمان ملل در ژنو نشسته بودند و سایر نمایندگان کشورهای عضو گروه پنج بعلاوه یک نیز پشت همان میز بزرگ، در اطراف آنان نشسته بودند، توافق بر سر برجام را اعلام کردند. یک نسخه کاغذی از سند برجام به هر یک از کشورهای عضو گروه پنج بعلاوه یک داده شد. گروه مذاکره کننده چینی، این ابتکارِ عمل را به خرج دادند که روی نسخه کاغذی خود (به عنوان یادگاری) امضای تمامی وزرای (خارجه) کشورهای عضو ۵+۱ را جمع کردند. ناگهان نمایندگان سایر کشورها نیز به همین فکر افتادند و نسخه های کاغذی خود را دست به دست، چرخاندند تا همه وزیران آن نسخه ها را امضا کنند. از آنجایی که هیچ مراسم رسمی برای امضای برجام وجود نداشت، این بهترین سوغاتی برای ما بود که ثابت کنیم ما در آن موفقیت (بزرگ) سهیم بودیم. شرمن تأکید کرد: شایان ذکر است که فقط معاهدات باید امضا شوند، اما توافقاتِ سیاسی امضا نمی شوند.

بالاخره پس از آن که جمع بسیار کثیری از خبرنگاران آمدند، عکس و ویدیو گرفتند و رفتند، فدریکا موگرینی از وزرای خارجه (۵+۱) خواست یک به یک اظهارات کوتاهی در مورد توافقی که حاصل شده بود (برجام) مطرح کنند. جان کری، آخرین سخنران بود که اظهار نظرهایی احساساتی کرد و گفت من از زمانی که از جنگ ویتنام بازگشتم، تمام تلاش خود را در زندگی بر این هدف متمرکز کردم که دیگر جنگی مانند آن رخ ندهد. کری افزود: این توافق (برجام) نیز در همان راستا است که دیگر نباید جنگی رخ دهد. شرمن افزود: اتاق، در سکوت کامل فرو رفته بود و اشک در چشمان بسیاری از ما (که به سخنان جان کری گوش می دادیم) حلقه زده بود. پس از پایان اظهارات جان کری، همه ما- حتی ایرانیانِ حاضر در آن جلسه- شروع کردیم به کف زدن و تشویق جان کری. وقتی از آن جلسهِ احساساتی خارج شدیم، دیدیم خبرنگاران منتظر ما هستند که در کنفرانس خبری، به سؤال های آنان پاسخ دهیم. ما مطلع شدیم، باراک اوباما- با وجودی که ساعت ۷ صبح به وقت محلی واشنگتن بود- خود را آماده می کند که برای مردم آمریکا (در خصوص دستیابی به توافق هسته ای) سخنرانی کند. جان کری با توجه به ملاحظه ای که برای حرمت رئیس جمهور (آمریکا) داشت، کنفرانس خبری خود را تا جایی به تعویق انداخت که سخنرانی باراک اوباما در واشنگتن به پایان رسد. ما سخنرانی اوباما را روی یک رایانهِ «تبلت» به طور زنده تماشا کردیم. جان کری در کنار من ایستاده بود و یادداشت های خود را- پیش از رفتن پشت تریبونِ کنفرانس خبری- مرور می کرد. ظریف آمد و با جان کری دست داد. البته وقتی دو سال پیش، ظریف برای نخستین بار در مقر سازمان ملل در نیویورک، در حاشیه نشست مجمع عمومی، با جان کری دست داد، آنجا غوغایی به پا شد، ولی اکنون این مسئله (دست دادن ظریف با جان کری) دیگر برای ما به امر عادی تبدیل شده بود که کسی به آن توجه خاصی نمی کرد.

*در تلویزیون دیدیم که ایرانیان با خودروهای خود به خیابان های تهران آمده و با بوق زدن، این موفقیت را جشن گرفته اند
شرمن افزود: وقتی ما با هواپیما به آمریکا باز می گشتیم، من از فرط خستگی در هواپیما خوابم برد، بطوری که در تمام طول عمرم خوابی چنین عمیق نکرده بودم. پس از آن که هواپیمای ما در آمریکا فرود آمد، ما (در تلویزیون) دیدیم که ایرانیان با خودروهای خود به خیابان های تهران آمده و با بوق زدن، این موفقیت را جشن گرفته اند. مردم سر های خود را از پنجره خودروهای شان بیرون آورده بودند و از خوشحالی فریاد می کشیدند. در فرودگاه (تهران) نیز یک جمعیتِ خوشحال، منتظر ورود هواپیمای حامل ظریف بودند.

*یک ماه پیش از اعلام تصمیم خروج از برجام توسط ترامپ، من درخواست گفتگویی خصوصی با ظریف کردم که مورد قبول واقع شد
در بخش پایانی این کتاب، موسوم به «پسگفتار» شرمن بیشتر به مسئله خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، از برجام و تبعات آن پرداخته است. شرمن در آغاز این بخش نوشته است: یک ماه پیش از آن که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، تصمیم خطرناک خود را برای خارج کردن آمریکا از توافق هسته ای ایران (برجام) بگیرد، من در نیویورک گفتگویی با (محمد) جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، داشتم. ظریف به آمریکا آمده بود تا مواضع ایران در خصوص آن توافق (برجام) برای صاحبنظران، رسانه ها و مطبوعات (آمریکایی) تشریح کند. من درخواست گفتگویی خصوصی با ظریف کردم (که مورد قبول واقع شد). ما در محل سکونت (رِزیدانسِ) نمایندهِ دائمی ایران در سازمان ملل (در نیویورک) یکدیگر را ملاقات کردیم. هرچند ظریف ظاهری کاملاً آرام و متمرکز (بر موضوعاتی که ما درباره آن صحبت می کردیم) داشت، من شرایط احساسی او را به اندازه کافی درک می کردم که بدانم وی در پسِ این ظاهر آرام و سخنان نرمی که می گوید، سخت مشغول تفکر درباره گزینه های پیش روی ایران در صورت خروج ترامپ از برجام است. هرچند آمریکا فقط یکی از شش کشورِ شریک در این توافق (برجام) بود، ولی قدرت اقتصادیِ آمریکا ادامه مشارکت ما را در این توافق، حیاتی می ساخت. اگر آمریکا بار دیگر تحریم های خود را بر ایران تحمیل کند، به ویژه تحریم های ثانویه که هر شرکتی را که با بانک مرکزی ایران معامله کند از دسترسی به بانک های آمریکایی محروم سازد، این توافق (برجام) را به قراردادی توخالی و پوچ تبدیل خواهد کرد.

ظریف از من خواست ارزیابی خود را از این که ممکن است چه اتفاقی بیافتد، ارائه کنم. (آیا آمریکا از برجام خارج خواهد شد؟) این سؤالی بود که من خودم ماه ها بر روی یافتن جواب آن کار می کردم، زیرا از زمانی که قدرت در کاخ سفید دست به دست شد (ترامپ روی کار آمد)، دولت جدید آمریکا مدام در صدد تضعیف برجام بود و حتی از صدور مجوز برای آن دسته از شرکت های (خاص) آمریکایی که بر اساس برجام، مجاز به سرمایه گذاریِ محدود در ایران بودند، امتناع می ورزید. ترامپ در توئیت های خود به ناسزا گویی درباره برجام ادامه می داد و وعده انتخاباتی خود را مبنی بر پاره کردن «بدترین توافق تاریخ» همواره تکرار می کرد. من باید به ظریف این را می گفتم (و گفتم که): مهم ترین امر (برای ایران) این است که به پیروی از مفاد برجام ادامه دهد. مثلاً ایران نباید اورانیوم را فراتر از محدوده های تعیین شده در برجام غنی سازی کند. ایران باید کماکان درها را بر روی بازرسان بین المللی باز نگهدارد و به سایر مفاد برجام نیز عمل کند. من سپس تلاش کردم این مسئله را برای ظریف تشریح کنم و فکر او را در این خصوص تحت تأثیر قرار دهم که نارضایتی (آمریکا) از این توافق به فعالیت های بدخواهانه ایران در سوریه، لبنان، عراق و یمن بازمی گردد. این حرکات ایران، فعالیت هایی است که دموکرات ها و جمهوری خواهان به یک اندازه، آن ها را فعالیت هایی بی ثبات کننده و خطرناک تلقی می کنند. البته من (در گفتگوی خصوصی با ظریف) اذعان کردم که توافق هسته ای (برجام) شامل طرز رفتار ایران در خارج از مرزهای خود نبوده است، ولی دولت کنونی آمریکا (دولت ترامپ) تلاش های ایران را برای اخلال در خاورمیانه (غرب آسیا) و سعی ایران در به دست گرفتن کنترل این منطقه را به یکی از قیودِ شبح (در سایه) در توافق هسته ای تبدیل کرده بود (که به نظر ترامپ می بایست دست کم در روحِ برجام گنجانده می شد). در نهایت، من و ظریف گفتگویی بسیار مستقیم در این خصوص داشتیم که نیاز مبرم احساس می شود که آمریکایی های مفقود یا زندانی در ایران به خانه بازگردند. ظریف که کنترل تصمیم گیری در این خصوص را در دست نداشت، به این نکته اشاره کرد که در حالی که سرنوشت توافق هسته ای (برجام) در هواست (مشخص نیست) وی این اختیار را ندارد که درباره بازگشت آمریکایی ها به خانه مذاکره کند. این گفتگویی غم انگیز برای هر دوِ ما بود، زیرا ما نه تنها برای دستیابی به این توافق (برجام) با یکدیگر جنگیده بودیم، بلکه با بخش های رقیب در دولت های خودمان نیز برای دستیابی به این توافق، مبارزه کرده بودیم. ما بر این باور بودیم که این توافق، گامی بزرگ در راستای رسیدن به صلح است. اکنون چنین به نظر می رسید که اوضاع (با خروج قریب الوقوع آمریکا از برجام) بار دیگر به سمت خشونت میل پیدا خواهد کرد. پس از پایان این مذاکره خصوصی، من و ظریف با خم شدنِ معمول در برابر یکدیگر (به جای دست دادن) از هم جدا شدیم، اما این حقیقت تلخ را درک می کردیم که احتمالاً چه اتفاقات سختی پیشِ رو خواهد بود.

شرمن افزود: وقتی رسماً اعلام شد که ترامپ از برجام خارج خواهد شد، من این خبر را در شبکه تلویزیونی «اِم اِس اِن بی سی» تماشا کردم و (به خودم گفتم) رئیس جمهور آمریکا تمام رشته های ما را پنبه کرده و ایران را نیز بار دیگر در مسیر دستیابی به سلاح هسته ای قرار داده است. بلافاصله، تلفن من شروع به زنگ خوردن کرد و من پیام های بی شماری را از سراسر جهان دریافت کردم که حاوی تسلیت به من و ابراز دلسردی و نومیدی آنان در خصوص خروج آمریکا از برجام بود. البته خبرنگاران نیز مدام خواستار اظهار نظر من درباره این موضوع (خروج ترامپ از برجام) بودند.

با وجودی که می دانستم قرار است دولت آمریکا رسماً اعلام کند که از برجام خارج می شود، هنگام شنیدن این خبر، تحمل آن برای من به هیچ وجه آسان تر نشد. من قبلاً نیز در مسیری مشابه حرکت کرده بودم، زیرا مشاهده کرده بودم که گامی ارزشمند که ما در راستای خلع سلاح یک دولت لجام گسیخته و دیکتاتور برداشته بودیم، چگونه تباه شد. بیست سال پیشتر، ما تقریباً به یک توافق کاملِ موشکی با کره شمالی دست یافته بودیم که من در مذاکرات آن، در آخرین روزهای دولت (بیل) کلینتون (رئیس جمهور دموکرات اسبق آمریکا)، شرکت داشتم و به پیش برد روند آن مذاکرات کمک کرده بودم، ولی کاخ سفیدِ بوش (دولت جرج دبلیو بوش) آن توافق را به هم زد. امروز، ما در حال پی بردن به این مطلب هستیم که اگر اجازه دهیم توافقات قبلی مان از بین برود، چه قدر دشوار خواهد بود که بتوانیم یک دولت دارای بلندپروازی های هسته ای (مانند کره شمالی) را بار دیگر به عقب برانیم.

جان کری نیز همان شب (که آمریکا از برجام خارج شده بود) با من تماس تلفنی گرفت. ما خشم خود را (از تصمیم ترامپ) اظهار داشتیم و به یکدیگر گفتیم که چه قدر نگران (آیندهِ) کشورمان هستیم. ما در پایان آن مکالمهِ تلفنی، یکدیگر را تشویق کردیم که به مبارزهِ خود ادامه دهیم. شرمن نوشت: من هنوز هم به مبارزه خود برای پابرجا نگه داشتن این توافق (برجام) ادامه می دهم، زیرا هنوز هم باور دارم که این توافقی «خوب» است. هیچیک از ما که در مذاکرات برجام دخیل بودیم، انتظار نداشتیم که ایران خود را «یک شبه» دگرگون کند. همواره قصد ما از این توافق این بود که به عنوان گامِ نخست (برای تعامل با ایران) تلقی شود. به نظر می رسید که ایرانیان نیز چنین برداشتی درباره آن (برجام) داشتند. آنان آن توافق را دلیلی برای امیدوار بودن می دانستند. وقتی رژیم (دولت ایران) نتوانست از فرصت برداشته شدن تحریم ها برای بهبود اوضاع معیشتی ایرانیانِ معمولی بهره برداری کند، مردم به خیابان ها آمدند و تظاهرات کردند. حدود ۵۰۰۰ تن از مردمی که برای نشان دادن نومیدی و دلسردیِ خود، به اعتراضات خیابانی (اغتشاشات) رو آورده بودند، دستگیر شدند.

شرمن در خاتمه افزود: وقتی من سخت مشغول مذاکرات بر سر برجام بودم، تصور می کردم بزرگترین چالش برای موفقیت این توافق، تخطی احتمالی ایران از مفاد برجام خواهد بود، ولی اصلاً انتظارِ آن را نداشتم که این چالش، برخاسته از دسیسه های رئیس جمهور آمریکا باشد.

http://akharinkhabar.com/Pages/News.aspx?id=4795060

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *