مراقب نمکهای زندگیتان باشید

روزگار غریبی است … .

نمکدان را که پر می کنی توجهی به ریختن نمکها نداری …
اما زعفران راکه می سابی به دانه دانه اش توجه می کنی..!!
حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست…
ولی بدون زعفران ماهها و سالهامی توان آشپزی کرد و غذا خورد …
مراقب نمکهای زندگیتان باشید….
ساده و بی ریا و همیشه دم دست…
که اگر نباشند وای بر سفره زندگی..

داستان ضرب المثل آنقدر شور بود که خان هم فهمید

روزی بود و روزگاری بود. در زمان های نه چندان دور هر روستایی صاحبی داشت.روستاها مانند کالاهای دیگر خرید و فروش می شدند. مردم روستا مجبور بودند هر ساله مقداری از دسترنج خود را به صاحب روستا که به اون خان می گفتند بدهند.
یکی از روستاها صاحبی داشت که به او قلی خان می گفتند.او نه زحمتی می کشید و نه کاری می کرد و همه ی مردم از زورگویی هایش ناراضی بودند.

ادامه خواندن داستان ضرب المثل آنقدر شور بود که خان هم فهمید

یک روز زندگی

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پرشده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد وبدوبیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد وجاروجنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان وزمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.

ادامه خواندن یک روز زندگی

دید آمریکایی و فکرایرانی

سه نفرآمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس میرفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هرکدام یک بلیط خریدند، اما درکمال تعجب دیدندکه ایرانیها سه نفرشان یک بلیط خریده اند.          
یکی از آمریکایی ها گفت: چطوراست که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانیها گفت: صبرکن تا نشانت بدهیم.

ادامه خواندن دید آمریکایی و فکرایرانی