حکایت/ آیا ماهم خودمون رو بخواب نزده ایم…؟

گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند ،کفشهایش را زیر سرش گذاشت و خوابید،طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند و یکی از اون دو نفر گفت طلاها رو بزاریم پشت جعبه مهرها و اون یکی گفت نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر می داره ….

۹۶۰۹۰۵  __  ۹۷۰۸۱۰

ادامه خواندن حکایت/ آیا ماهم خودمون رو بخواب نزده ایم…؟