در این یادداشت نگاهی داریم به اسناد سفارت آمریکا درباره اشخاص و گروهها
در این یادداشت نگاهی داریم به اسناد سفارت آمریکا درباره اشخاص و گروههای مختلف که شفاف ساختن نظریات، مواضع و عملکرد آنها به شناسایی یاران واقعی انقلاب اسلامی و حذف نیروهای سازشکار و ضد انقلاب از صحنهی سیاسی کشور منجرشد. این لیست به ترتیب حروف الفبا تهیه شده است ،کهقسمت دوم (آخر) آن در ادامه مطلب می آید.
* صباغیان، هاشم (وزیر کشور دولت موقت)
هاشم صباغیان ـ وزیر کشور دولت موقت ـ نیز یکی دیگر از افراد میانهرو مشاور ومورد توجه سفارت آمریکا بوده است. در مورد وی نیز اسناد گوناگونی وجود دارد که به اختصار به برخی از آنها اشاره میشود. در یکی از اسناد سفارت که در اصل به امیرانتظام مربوط میشود، کاردار وقت لانه جاسوسی آمریکا به صحبتهایش با صباغیان اشاره کردهاست و آنها را سودمند وجالب توصیف میکند. ولی امیرانتظام هشدار میدهد که انقلابیون ممکن است «آنچه را در این ملاقاتها میگذرد، بیش از حد خود جلوه دهند [!] و مردم را از آن مطلع کنند، مثل مسألهی صباغیان » که همین امر نشان میدهد مسائلی که در این ملاقاتها مطرحمیشد، چندان در زمینهی منافع ملی و حفظ دستاوردهای انقلاب نبوده که افشای آن خشم مردم را بر میانگیخته است.
علاوه بر این، در مهرماه ۱۳۵۸ ه.ش، کاردار آمریکا ـ در دیدار با صباغیان ـ به وی درمورد اعدام سران رژیم شاه اعتراض میکند. این مذاکرات، اعتراض نیروهای اصولگرا را به وی و نیز به سفارت آمریکا در پی دارد که این موضوع در اسناد سفارت آمریکا دراین زمان منعکس شده است. این اقدام لینگن ـ کاردار سفارت آمریکا ـ به حدی زننده و نا مطلوب بود که حتیمیانهروهایی چون ابراهیم یزدی، که در آن زمان پست وزارت خارجه را بر عهده داشت، در ملاقات با کاردار آمریکا به وی اعتراض میکند:
«یزدی به گفتوگوی لینگن با وزیر کشور ایران ـ صباغیان ـ به عنوان مداخله بیجا در امور داخلی ایران اشاره کرد و سؤال کرد چرا ایالات متحده دست بهچنین کارهایی میزند؟ کاردار پاسخ داد که ما مایل بودیم نگرانیهای خودمان را ابراز نماییم. ما امیدوار بودیم که بتوانیم چیزی را که حس میکردیم، به طورخصوصی بگوییم »
لینگن در ادامه با زیرکی خاص یک جاسوس آمریکایی میگوید: «ما از همین طریق، از نزدیک شدن به ایرانیهایی که نگرانیهایی راجع به ایالاتمتحده دارند، استقبال میکنیم… بحثهای آزاد و خصوصی، جزئی از دوستیواقعی میباشند.»
*صدر حاجسیدجوادی، احمد (وزیر دادگستری دولت موقت)
حاجسیدجوادی که از اعضای نهضت آزادی بود و فردی میانهرو به شمار میرود، یکی از کسانی است که مورد توجه سفارت آمریکا بوده است. آنچه که در پی میآید، نظرات صدر حاجسیدجوادی در ملاقات با کاردار سفارت آمریکا در ۹ مرداد۱۳۵۸ ه.ش است:
«روابط ایران و آمریکا در گذشته خوب بوده است و دلیلی وجود ندارد که دو کشور قادر نباشند به داشتن رابطهی نزدیک و سودمند دو جانبه ادامه دهند…انقلاب با خودش مشکلاتی همراه دارد، منجمله مشکلاتی که به وسیله دادگاههای انقلاب به وجود آمده است… سیاست دولت موقت این است کهقدرت دادگاههای انقلاب را هرچه سریعتر، تا آنجایی که شرایط اجازه میدهد، تقلیل دهد.»
بنابراین مشاهده میشود در شرایطی که عموم مردم ایران خواستار کاهش هرچه بیشتر نقش آمریکا در ایران و مبارزه با استکبار بودند، وزیر دادگستری دولت موقت، حامیاین رابطه است. وی همچنین نسبت به عملکرد دادگاههای انقلاب نظری منفی دارد وحال آنکه این دادگاهها، در مقابله با ضد انقلاب و کوتاه کردن دست آنها از شریانهایاساسی مملکت، نقش مؤثری ایفا کردند.
*قطبزاده، صادق (اولین رئیس صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و وزیر خارجهی دولت موقت)
صادق قطبزاده که در ابتدای انقلاب با آن همراهی میکرد و پستهای گوناگونی را نیز به خود اختصاص داد، پس از آنکه توانست با جاهطلبیهای فراوان به آنچه که میخواست دست یابد، به تلاشی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی اقدام کرد که حاصل آن اعدام وی بود.
در یکی از اسناد سفارت آمریکا، آمریکایی بودن قطبزاده یک تاکتیک لازم برای مهار کردن قدرت در ایران انقلابی دانسته شده است. در یکی دیگر از اسناد سفارت آمریکا در مورد عملکرد صادق قطبزاده در صدا وسیما میخوانیم:
«سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، همچنان در وضع هرج و مرج و]وضعیت[ نیمه حرفهای بهسر میبرد. بزرگترین دستاورد این سازمان ـ پس ازدو ماه حرارت انقلابی ـ این است که صادق قطبزاده، مدیر کنونی آن را به صورت یکی از منفورترین چهرههای ایران درآورده است. »
همین سند، نشانگر ضعف صادق قطبزاده در مدیریت سازمان صدا و سیما و ایجادجهتگیری انقلابی در آن و جلب رضایت کارکنان سازمان با وجود ادعاهای فراوان وی است. در دیگر اسناد سفارت آمریکا هم به نارضایتی از نحوه اداره صدا و سیما ازسوی مردم و نیروهای انقلابی بارها اشاره شده است. یکی از اسناد جالب سفارت آمریکا دربارهی قطبزاده به دیدار او با یکی ازکارمندان وزارت خارجهی آمریکا در نوامبر ۱۹۷۷ در این کشور بر میگردد. وی در اینملاقات با تأکید فراوان بر ادعای طرفداری کارتر از حقوق بشر، اظهار امیدواری میکند که « کارتر اشتباهات حکومتهای سابق را تکرار نکند.» وی اعلام میکند که «او وسازمانش از تحسین کنندگان آمریکا و ایدهآلهایی که آمریکا از آن دفاع میکند، هستند.» مأمور آمریکایی در پایان این ملاقاتها، چنین اظهار میکند که قطبزاده «از لحاظایدئولوژیک، ضدآمریکایی به نظر نمیرسید.» همچنین در سند دیگری قطبزاده با وجود ضدیت با شاه، دوست آمریکا دانسته شده است. جالب آنکه در سند دیگری پروفسور ریچارد کاتم ـ از استادان آمریکایی ـ با قطبزاده ملاقات کرده وی را مانند قذافی «کمی خل« دانسته است! این نظریه وقتی باورپذیر میشود که آن را در کنار تلاشهای قطب زاده برای تحویل گرفتن گروگانها ازدانشجویان در اسفند ۱۳۵۸ و همچنین دیدار مخفیانه با هامیلتون جردن ـ رئیس ستادکاخ سفید ـ در زمان ریاستجمهوری کارتر قرار دهیم.
جردن خود در کتاب « بحران » به این مسأله و دو دیدار خود با قطبزاده اشاره کرده است. لقب » بد ذات« یکی دیگر از القابی است که ـ در یکی از اسناد سفارت آمریکا ـ بهقطبزاده داده شده، البته این لقب را نه مأموران آمریکایی، بلکه برخی ایرانیان عادی که طرف صحبت مأموران سفارت قرار گرفتهاند، به وی و یزدی و بنیصدر دادهاند؛ زیرا این افراد ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته را خارج از ایران گذراندهاند و با واقعیتهای جاری کشور در تماس نیستند. این افراد انقلابیون فعالی نیز نیستند.
*متین دفتری، هدایتالله
وی که رهبر جبههی دموکراتیک ملی از گروههای لیبرال و راستگرای طرفدار غرببود، در اسناد لانه جاسوسی بارها به او اشاره شده و ادعا شده که حزب وی میتواند حزب سیاسی نیرومندی در دولت ایران باشد. در یکی از اسناد، گروه متین دفتری و چند گروه دیگر، گروههای سیاسی میانهرویی دانسته شدهاند که «توسط اشخاص و گروههایی که در مورد اسلام، کوتاه بین و متعصبهستند ]![ تحت فشار قرار گرفتهاند.» جالب است که نیروهای ارزشی و اصولگرا که عامل حفظ و تداوم انقلاب اسلامی بودند و هستند، در این اسناد به عنوان افرادیکوتاهبین و متعصب معرفی شدهاند که البته دلیل آن مشخص است. در سندی که به ارزیابی تهدیدات موجود علیه نیروهای ارزشی و اصولگرا اختصاص یافته نیز آمده است:
«سازمان متین دفتری از جهت دیدگاههای لیبرال دموکراتیک، تهدید بالقوهای میتواند باشد و محتملاً دنباله روهایی قوی در بین انقلابیون غیرمذهبی و بخصوص غیرسیاسی با بینش تجدد طلبی دارد، متأسفانه جبهه از نظر قدرت نظامی کمبود جدی دارد و حتی در سازماندهی وسیع ملی نیز از احزاب مارکسیست ضعیفتر بوده است.»
در جای دیگر، اشارهی صریحی به تفکرات متین دفتری وجود دارد که خواندنی وعبرتآموز است. این سند مربوط به ۱۵ اسفند ۱۳۵۷، کمتر از یک ماه پس از پیروزیانقلاب است که در آن متین دفتری به طور ضمنی با ایدهی تشکیل جمهوری اسلامیمخالفت کرده است:
«متین دفتری ـ نوهی مصدق ـ خواهان مراجعه به آرای عمومی برای پایان دادن به نظام سلطنتی شد، ولی گفت، تصمیم راجع به نوع رژیم بایستی تا زمانی که مردم به اندازهی کافی موضوع را مورد بحث قرار دادهاند به تعویق افتد. متیندفتری، جبههی ملی را به خاطر انحراف از آرمانهای دموکراتیک و وابستگی آن به عقاید مرتبط با حکومت روحانیون، به جای عقاید دموکراتیک، مورد حملهقرار داد.»
حرکتهای ضدانقلابی متین دفتری در دیگر اسناد لانهی جاسوسی نیز منعکسشده است، از جمله مخالفت وی با قانون اساسی جمهوری اسلامی. متین دفتری در ادامهی کارهای ضدانقلابی خود تا آنجا پیش میرود که گردانندگان روزنامهی «نامهی روز» که توسط بختیار ـ آخرین نخستوزیر رژیم شاه ـ در خارج ازکشور منتشر میشد، صراحتاً، «مدعی حمایت از طرف چند گروه غیر روحانی در ایران منجمله جبهه دموکراتیک ملی به رهبری متین دفتری میشوند.» این مسأله در یکی از اسناد جاسوسخانه آمریکا به تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ ذکر شده است. سند زیر نیز نشاندهنده برخی مواضع مترقیانه و معقول! متین دفتری است:
«متین دفتری، بهطوریکه گزارش شده، به ایرانیان در لندن گفت که مطمئن است ملاهای تندرو، سرانجام از موضع خود عقب خواهند نشست و بر سر مواضع با رهبران غیر روحانی مصالحه خواهند نمود.» به دنبال این موضعگیریهای خصمانه ضدانقلاب، متین دفتری در وضعیت بدیقرار گرفت؛ اما جالب آنکه حتی دوستان وی مانند عبدالکریم لاهیجی در تماس با مأموران سفارت، خود وی را مقصر میدانند: «در مورد مشکلات فعلی، او مقصر است ]متین دفتری[ اعتبارش را در نزد رهبران میانهروی دولت موقت ایران، مانند بازرگان، به خاطر ارتباط نزدیکش باگروههای چپ، از دست داده است. متین دفتری رهبران گروههای چپ را به جبههی دموکراتیک ملی خود راه داده و اجازه داده تا آنها بهوسیلهی توصیههایخود او را به مواضع افراطی سوق دهند. در طی چهار ماه گذشته، او از سازمان خود در جهت حمایت از فداییان استفاده کرده و همچنین سعی کرده از شرکت آنها در جنبشهای خود مختاریطلبانه ]و در واقع تجزیهطلبانه[ کردستان،خوزستان، و ترکمن صحرا حمایت کند. این مسأله، حامیان قبلی او مانند بازرگان را منزوی کرده بود. پس از تظاهرات آزادی مطبوعات که در تاریخ ۱۱اوت انجام شد، زمانی که دولت انقلابی علیه او اقدام کرد، او هیچ حامینداشت.»
*مقدم مراغهای، رحمتالله (اسم رمز: اس. دی پروب / ۱ پ ۱، استاندار آذربایجان شرقی در دولت موقت و رئیس حزب منحلهی خلقمسلمان)
شاید مقدم مراغهای را بتوان اولین فردی دانست که به دنبال افشای اسناد لانه جاسوسی که در مورد وی بود، مجبور به کناره گیری و فرار شد. در افشاگری شمارهی۲۰ دانشجویان در تاریخ ۱۷/۹/۱۳۵۸ در مورد وی آمده است:
«آقای مراغهای آنچنان دلسوزانه به جاسوسان آمریکا توصیه میکند تا برای آنکه بتوانند در ایران فعالیت کنند، با امام خمینی ملاقات کنند که هر فرد منصفی بهخوبی در مییابد که ایشان به جای اینکه در راه منافع ملت خود گام بردارد، درجهت منافع دولت آمریکا خدمت مینماید.»
در سندی که در دنبالهی این افشاگری وجود دارد آمده است: « مقدم خیلی تأکید کرد که کاردار با خمینی تماس بگیرد که او ایرانیها را متقاعد کند که دولت آمریکا، انقلاب ایران را پذیرفته است… خمینی اکنون پیر است وکاملاً غیر قابل انعطاف… اگر خمینی ناگهان قبل از ملاقات ]مقامات[ آمریکایی با او فوت کند، حتی میانهروها که با خمینی کاملاً موافق نیستند، آمریکا را مورد انتقاد قرار خواهند داد و خواهند گفت که عدم ملاقات ]مقامات[ آمریکایی با ایشان، عدم پذیرش انقلاب بوده است. »
همچنین، در یکی دیگر از اسناد لانهی جاسوسی به سخنرانی مقدم مراغهای با موضوع ضد ولایت فقیه در یکی از جلسات عمومی حزب خلق مسلمان اشاره شده است. وی باحمله مستقیم به امام در این جلسه میگوید: «رهبر مذهبی هم اکنون تشخیص نداده که قادر نیست ولایت فقیه را در شکلکنونیش به ایرانیان قالب کند. مجلس خبرگان قرار است جلسهای ]برای[ شور درمورد آن بگذارد. امیدوارم یک چیزهایی در آن اصلاح شود.» در جای دیگری از همین سند، مأمور سفارت که در جلسهی سخنرانی حزب مذکورشرکت داشت میگوید: «سخنران، حسابی آخوند بازی و مجلس خبرگان را کوباند که این مجلسمیخواهد قانون ولایت فقیه را تصویب کند، که دیکتاتوری عبا و عمامهاست. »
مقدم مراغهای همچنین از سالهای بسیار دور ـ یعنی از سال ۱۳۴۲ ـ با سفارتآمریکا در ارتباط بوده است و حجم مکالمههای او با مأموران سفارت، از آن زمان تا پس از پیروزی انقلاب بسیار بالا و قابل توجه است. در یکی از همین اسناد، مقدم اینگونه توصیف شده است:
«فردی متعادل، طرفدار آمریکا و روشنفکر که صمیمی است… مقدم در اواسط سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) به خاطر مواضع میانهروانهاش در ملاقاتهایش با سایر رهبران گروههای مخالف، که در حال تلاش برای تنظیم یک برنامه مخالف متشکل بودند، مشکلاتی داشت. مقدم همواره با مقامات رسمی آمریکایی روابط دوستانه داشته است و مایل به ادامه مباحثات اصولی است. »
در یکی از اسناد سفارت که به ۲۲ مهر ۱۳۵۷ ـ یعنی روزهای اوجگیری انقلاب ـ برمیگردد، جاسوس سفارت که از مواضع میانهرو و لیبرال مقدم اطلاع دارد، زیرکانه میکوشد تا وی را به ایجاد یک حزب سیاسی منسجم برای رقابت در انتخابات آزادی! که شاه وعده برگزاری آن را در تابستان سال ۱۳۵۸ داده بود، ترغیب کند. مقدم نیز دراین دیدار، فعالیت خود را در چارچوب قانون اساسی مشروطه سلطنتی دانست وگفت: « وجود شاه لازم است، هم برای کنترل ارتش و هم آشوبهایی که منجر به سقوط ناگهانی قدرت میشود.» مقدم مراغهای در انقلاب برای نقش فعالانهتر خود، به سیدکاظم شریعتمداری که بعدها در برابر انقلاب قرار گرفت، ملحق شد و تلاش کرد تا وی را در رویارویی با امام یاری دهد. سندی که در پی میآید، شاهد مدعای ماست:
«مقدم گفت که خیلیها ازشریعتمداری به خاطر عدم رهبری انتقاد میکنند، در صورتی که این انتقاد نابجاست وخمینی قدرتمندتر از آن است که شریعتمداری فعلاً بتواند با او مقابله کند، ولی البته وقتش خواهد رسید، او افزود که آذربایجان مترصد اشارهی اوست. »
خوشبختانه تسخیر لانه جاسوسی و افشای اسناد موجود در آن، ماهیت واقعی افرادی مانند مقدم مراغهای را افشا کرد و به آنان اجازه نداد که بیش از این در برابرانقلاب سنگاندازی کنند.
*میناچی، ناصر (وزیر ارشاد ملی در دولت موقت و از نزدیکانسیدکاظم شریعتمداری)
ناصر میناچی نیز برخی از اسناد سفارت سابق آمریکا را به خود اختصاص داد و حجم فراوان تماسهای او و آمریکاییها نشان میدهد که وی نیز یک منبع اطلاعاتی مناسب برای آمریکاییها محسوب میشده است. میناچی نیز مانند دیگر اعضای لیبرال دولت موقت، از همکاری و گسترش روابط با آمریکا و نیز ملاقات کاردار سفارت آمریکا با امام دفاع میکرد:
«میناچی با حالت خیلی دوستانه و گرم جواب داد که کابینهی بازرگان (دولتآیتالله) مایل به ادامه همکاری و روابط با آمریکا میباشند. او از کاردار اجازهخواست که ترتیب یک ملاقات با بازرگان و در آینده با خمینی را بدهد.»
وی در همین سند، با انتقاد از عملکرد دادگاههای انقلاب که به مفاسد مسؤولان رژیم شاه رسیدگی میکردهاند، به آمریکاییها وعده میدهد که دادگاههای انقلاب بسته خواهند شد. در جای دیگر، میناچی از تمایل خود و دولت موقت برای کنار زدن امام از عرصه سیاست خارجی سخن میگوید:
«میناچی گفت: نخست وزیر اخیراً موافقت ]آیتالله[ خمینی را جلب کرده تا انتقادات خود را در مورد امور خارجی عموماً و روابط با ایالات متحده خصوصاً کم کند… میناچی امیدش را بر روی کوششهای نخستوزیر برای بیرون بردن ]امام[ خمینی از عرصه بینالمللی گذاشته است. »
جاسوسان سفارت آمریکا، با توجه به نزدیکی میناچی به سیدکاظم شریعتمداری، همیشه دنبال آگاهی از نظرهای او در این زمینه بودهاند. مأموران سفارت درباره ویچنین میگویند: «میناچی همیشه به شریعتمداری خیلی نزدیک بوده است… میناچی گفت: «رهبران مذهبی اکنون برای وحدت کوشش میکنند.» او به هرحال، شکی باقی نگذاشت که تفاوتهای جدی بین خمینی و شریعتمداری وجود دارد.»
ارادت آمریکاییها به میناچی به اندازهای است که از وی برای آزادی برخی اعضایحزب کارگران سوسیالیست ـ که با اتباع آمریکا ازدواج کردهاند ـ کمک میخواهند و وقتی جواب مثبت او را میشنوند، مینویسند: «این یک حقیقت ناخوشایند است که کنترل اداره دادگستری ایران در قسمت انقلابی در اختیار اشخاصی مانند او نیست. »
تماسهای میناچی با سفارت آمریکا در زمان پیروزی انقلاب نیز قابل توجه است. آنگونه که به نظر میرسد، او از طرف شریعتمداری برای به سازش کشاندن انقلاب تلاشهایی را آغاز کرده بود: «میناچی گفت: او مخصوصاً از جانب آیتالله شریعتمداری مأمور شده است تا نظر آمریکا را در قبال دولت شریفامامی در یابد. شریعتمداری و سایر رهبران مذهبی در قم، آماده بودند تا با دولت ایران، اگر این دولت قرار است باقی بماند، همکاری کنند. میناچی این فکر را به میان آورد که رهبری مذهبی(شریعتمداری) معتقد است که شاه، کلید حفاظت در قبال هرج و مرج وکمونیسم است. رهبری میانهروی مذهبی میخواهد با دولت فعلی ایرانهمکاری کند.»
این سند، آشکارا تلاش آمریکا را برای پشتیبانی عناصر سازشکار در برابر طرفداران واقعی انقلاب و در واقع، انحراف نهضت اسلامی نشان میدهد.
*نزیه، حسن (اسم رمز: اس. دی. پوتی، مدیر عامل شرکت نفت دردولت موقت)
ضدیت نزیه با انقلاب اسلامی و مواضع ضدانقلابی او به اندازهای بود که وی، قبل از افشای اسناد لانه جاسوسی، از کشور فرار کرد. زیرا دادستانی انقلاب اسلامی وی را به خاطر عملکردش به دادگاه احضار کرده بود؛ اما مطالعه اسناد لانه جاسوسیدرباره او خالی از لطف نیست. در یکی از اسناد لانهی جاسوسی، نزیه فردی انقلابیدانسته شده که تحت الشعاع]آیتالله[ خمینی و همفکران او قرار گرفته است. امیر انتظام، در یکی از مذاکرات خود با آمریکاییها میگوید: «نزیه در جای امنی پنهان است. وی وکیل و مدیری عالی است، ولی در انتقادات خود بصیرت ندارد. انتظام گفت او و دیگر دوستان نزیه اعتقاد دارند او میتواندنجات داده شود.»
جالب آنکه امیرانتظام بعدها به دلیل جاسوسی برای آمریکاییها به زندان افتاد. یزدی از دیگر همکاران نزیه در دولت موقت، که در آن زمان پست وزارت خارجه رادر اختیار داشت، میگوید: «نزیه خطر مهمی کرده که با ایدئولوژی اسلامی انقلابی درافتاده است. آنطور که یزدی بیان کرد، این یک اشتباه نابخشودنی از طرف نزیه بوده است. »
در جای دیگری از اسناد لانه جاسوسی، سخنرانیهای حسن نزیه علیه نیروهای ارزشی انقلاب، تهدیدی برای امام و انقلاب دانسته شده است. یا این سند که در آنآمده است: « با اخراج حسن نزیه ـ رئیس شرکت نفت ـ مردی برکنار میشود که درمخالفت با روحانیون صریحتر از همه بود.»
*یزدی، ابراهیم (وزیر خارجهی دولت موقت)
هرچند که مأموران سفارت آمریکا بر این عقیده بودند که ابراهیم یزدی، فردیمذهبیتر بود و به خط میانه وابستگی کمتری داشت، اما در جاهای مختلف اسناد، برجاهطلبیهای شخصی و قدرتطلبی او و نیز امکان جایگزینی او به جای امام تأکید شده و به تماس و مذاکره و کسب اطلاعات از وی تمایل نشان داده شده است. در یکی از اسناد لانهی جاسوسی به عنوان مقایسهی میان یزدی و امام چنینمیخوانیم:
«[آیتالله] خمینی به اینکه ایران در آمریکا وجههای دارد اهمیت نمیدهد، ولیافرادی دیگر مثل یزدی هستند که به این موضوع اهمیت میدهند [!]»
همچنین یزدی یکی از افرادی است که جایگاه او در سلسله مراتب قدرت، اهمیت فراوانی برای آمریکاییها داشته است. پس از رسیدن وی به پست وزارت خارجه، یکیاز مسائلی که مورد توجه قرار میگیرد این است:
«یزدی در چه سلسله مراتبی قرار گرفتهاست. بعد از تغییر مکانش (به وزارت امور خارجه) آیا او قدرت به دست آورده است؟یا اینکه از قدرت او کم شده است؟ عکسالعمل کارکنان وزارت امور خارجه در برابر اوچه بوده است؟ و آیا هیچ اثر قابل پیشبینی در سیاست بهوجود آمدهاست؟»
جالباست که آمریکاییان فقط درباره وضعیت افرادی تحقیق میکردند که از نظر آنان به خط میانه نزدیک بوده باشند. مطالعه نقطه نظرهای وزیر خارجه ترکیه دربارهی یزدی نیز که در اسناد سفارت بازتاب داده شده، جالب توجه است:
«خودش را خوب نشان داده و با دید مدرن، ولی زیربنای ایدئولوژی اسلامیقوی است. او رابط بین[آیتالله] خمینی و دولت بازرگان است و روابطش با نخستوزیر دوستانه است. به نظر او یزدی ضد غربی نیست و توجه به بهترکردن روابط با آمریکا دارد.»
در یکی دیگر از اسناد سفارت دربارهی یزدی چنین میخوانیم:
«هم یزدی و هم امیرانتظام که در گذشته دائماً، در موضع یاری به ما بودهاند، درنتیجهی بیمبالاتی « جیم بیل» در مجله « تایم» ، شروع به حمله [به آمریکا]نمودهاند، خصوصاً [حملات] یزدی که به نظر میرسد، برای اثبات اینکه طرفدار آمریکا نیست، تکرار میشود.»
شاید همین سند نشاندهنده علل واقعی شعارهای ضدآمریکایی دکتر ابراهیمیزدی و برخی همفکران وی در آن زمان باشد، یعنی اعلام برائت از اتهام همکاری با آمریکا که همین اسناد نشان میدهد اتهام مذکور، اتهام درستی بوده است:
«بزرگترین نقطهی ضعف او [یزدی] ارتباط آمریکایی است که رقبای بالقوهاش قبلاً اشاره کردهاند که از آن بهره برداری خواهند کرد.»
این دیدگاه از سوی دو استاد آمریکایی در اسناد سفارت آمریکا بازتاب یافته است:
«یزدی واقعاً یک منبع خطر بالقوه است. او با مذهبگرایی متعصبانه و ده هزارمرد مسلح میتواند دنبالهروی رضاخان در دههی ۱۹۲۰ باشد. اگر ]آیتالله[خمینی به زودی بمیرد، یزدی ممکن است رهبری را برعهده بگیرد.»
همچنین، یزدی مانند دیگر اعضای دولت موقت، فعالیت کمیتههای انقلاب را اختلال در کار خود میدانست و خواستار پایان آن بوده است:
«دکتر یزدی، به چارلز ناس گفته که کمیتههای انقلاب، روزی که دولت جدید منصوب شود، از دور خارج خواهند شد. این گفته درنظر ما خوشبینی بیهودهایاست.»
در سند دیگری جبههگیریهای موجود علیه امام در درون نیروهای دولت موقت ودیگر نیروها چنین توصیف شده است:
«آیتالله خمینی با وجود طبقهی متوسط، جناح چپ و عصیانهای بومی، ازپشتیبانی قوی اکثریت تودههای مردم برخوردار است. او و سایر ملاهایسازشناپذیر، نفوذشان را بر روی قانون اساسی جدید و انتخابات مجلس ورئیسجمهور اعمال میکنند. با وجود این، مقاومتی در دولت (بازرگان و یزدی) و روحانیون (شریعتمداری) وجود دارد.»
در جای دیگری از اسناد لانه جاسوسی، بازرگان ـ نخستوزیر دولت موقت ـ یکیاز دلایل انتصاب یزدی به سمت وزیر خارجه را تمایل وی به مناسبات دوستانه با آمریکا عنوان میکند. این در حالی بود که فضای انقلابی آن روز و دخالتهای دامنهدار آمریکا در ایران در دوران شاه، موجب نفرت همگان از آمریکا شده بود.
«مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخستوزیر است و هنگامی که دادن پست وزارتامور خارجه به یزدی مورد بحث بود، نخستوزیر از یزدی درباره این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرده بود که یزدی از مناسبات دوستانه با ایالات متحدهپشتیبانی میکند.»
در پایان، یادآوری میشود که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا موجب شفاف شدنمواضع گروهها و نیروها در جامعهی انقلابی آن روز ایران شد. این گروهها از یک سووقتی با تأیید همه جانبه این حرکت از سوی امام و امت مواجه شدند، مجبور به تأیید ظاهری آن شدند، ولی به تدریج و وقتی شرایط را مناسب دیدند یا منافعشان در خطرقرار گرفت، مواضع واقعی خود را آشکار کردند و از سوی دیگر، به دنبال افشای اسناد لانه جاسوسی ـ از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ـ مخالفت برخی اشخاص ضدانقلاب که در صفوف نهضت نفوذ کرده بودند، آشکار شد. به این وسیله، گام دیگری برای شفاف شدن مواضع گروههای گوناگون برداشته شد..
پایان