گنجعلی خان که بود و داستان کرمان ِ شاه چیست ؟

گنجعلی خان از حکام مشهور زمان شاه عباس است که از سال ۱۰۰۵ تا ۱۰۳۴ هجری قمری بر کرمان فرمانروایی و آثار و بناهای زیادی بنا کرد و در آبادی این منطقه کوشش کرد. از خدمات به جا مانده وی می‌توان به مجموعه گنجعلی خان اشاره کرد. و….

گنجعلی خان شخصی درستکار و  از حکام مشهور زمان شاه عباس بود سی سال (۱۰۰۵ تا ۱۰۳۴ ) در کرمان حکومت کرد و آثار و بناهای زیادی بنا کرد در آبادی این منطقه کوشش فراوان کرد، از خدمات به جا مانده وی می‌توان به مجموعه گنجعلی خان اشاره کرد.

روایت است زمانی بدخواهان نزد شاه عباس از گنجعلی خان بدگویی کردند که مردی ستمکار و نادرست است و با رعایا بدرفتاری می کند.
شاه چون گنجعلی خان را از دیرباز می شناخت، این گفته را نپذیرفت اما برای اینکه حقیقت امر را در یابد، بی خبر و تنها از اصفهان به یزد و از آنجا به کرمان رفت. در روز ورود شاه، اتفاقاً گنجعلی خان با گروهی از مردم به سر آسیایی می رفت. شاه خود را در آن گروه افکند و به تحقیق احوال حاکم مشغول شد. پس از آن سه شبانه روز نیز در یکی از کاروانسراهای کرمان بطور ناشناس به سر برد و از هر طبقه و گروهی در باب رفتار و اخلاق حکمران پرسش کرد و در نهایت بر او ثابت شد که بر خلاف گفته ی بدگویان گنجعلی خان بسیار عادل و مهربان و درستکار است.
بعد از آن عزم بازگشت کرد. از کرمان بیرون آمد ولی ناگهان برف و بوران سختی در گرفت و ناچار شد در محل «باغین» ( پنج فرسنگی کرمان آن روز) توقف کند. در آنجا از شیخ حسین نامی خواهش کرد که آن شب او را در خانه ی خود، چون میهمانی بپذیرد. شیخ خواهش او را به مهر پذیرفت. او را به خانه ی خود برد. اسبش را در طویله جای داد و شام هم برایش خروس پلو تدارک دید. بامداد فردا شاه هنگام حرکت گفت: « کاغذی نوشته ام و زیر فرش گذاشته ام. آن را به صاحبش برسان.»

شیخ حسین پس از رفتن او، نامه را پیدا کرد و خواند. مضمون نامه چنین بود: « گنجعلی خان، جمعی از حرکات و رفتار تو بد می گفتند. خواستم شخصاً تحقیق کنم. به همین جهت به کرمان آمدم و همان روزی که تو با جمعی بر سر آسیا می رفتی، به این شهر رسیدم. با جمعیت به سر آسیا آمدم. سه شب در فلان کاروانسرا ماندم و بر من یقین شد که آنچه درباره ی تو گفتند، دروغ و خطا بوده است. اینک به اصفهان برمی گردم که بدخواهان و دروغگویانت را مجازات کنم. روز مراجعتم هوا بد بود. در باغین خانه ی شیخ حسین ماندم. میهمان نوازی کرد و برای من خروس پلو پخت. سه دانگ از قریه ی باغین را که تمامش خالصه ی دیوان است، به او بخشیدم، به تصرفش بدهید.»شیخ حسین پس از خواندن دست خط شاه که مهر و امضای او را داشت، متحیر شد، و به شتاب آن را نزد گنجعلی خان برد.

گنجعلی خان به محض رؤیت دستخط شاه آن را چندین بار بوسید و بر سر و چشمش گذاشت و بی درنگ از دنبال او به طرف اصفهان حرکت کرد. در راه اصفهان چون به شاه رسید، از اسب به زیر جست و التماس کرد که به کرمان بازگردد. ولی شاه نپذیرفت و در جوابش گفت: « کرمان ِ شاه همین جاست. در همین نقطه کاروانسرای بزرگی بساز و نام آن را کرمان شاه بگذار.» گنجعلی خان به موجب فرمان چنین کرد و همانجا کاروانسرایی ساخت که به کرمانشاه معروف شد. هم اکنون هم کرمانشاه قهوه خانه ای است بین راه کرمان و یزد که جوی آبی از میان آن می گذرد.

نقل از کتاب تاریخ شاه عباس/نصرالله فلسفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *