معرفی مفاخر و بزرگان شیعه/ شیخ صدوق

در عهد فتحعلی شاه قاجار در حدود ۱۲۳۸ هجری، مرقد شریف شیخ صدوق(ره) که در اراضی ری قرار دارد، از کثرت باران خراب شد. در این هنگام بود که پیکر سالم «رئیس المحدّثین» پس از ۸۰۰ سال خودنمایی کرد.

در ادامه زندگی و آثار شیخ صدوق تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

ولادت شیخ صدوق به دعا و پیش‌بینی امام زمان (عج)

«شیخ صدوق» که نام کاملش محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى است در سال ۳۰۵ (و به نقلی ۳۰۶) هجرى قمرى، در خاندان علم و تقوى، در شهر قم دیده به جهان گشود.

شیخ طوسى جریان ولادت وى را چنین نقل کرده: على بن بابویه (پدر شیخ صدوق) با دختر عموى خود ازدواج کرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنیا نیامد. او در نامه‏اى از حضور شیخ ابو القاسم، حسین بن روح تقاضا کرد تا از محضر حضرت بقیه الله عجل الله تعالى فرجه بخواهد براى او دعا کند تا خداوند اولاد صالح و فقیه به او عطا نماید.

پس از گذشت مدتى از ناحیه آن حضرت این گونه جواب رسید: «تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى کنیزى دیلمیه نصیب تو مى‏شود که از او داراى دو پسر فقیه خواهى شد.»

شیخ صدوق نیز، جریان ولادت خود را که با تقاضاى کتبى پدرش از محضر امام زمان عجل الله تعالى فرجه و دعاى آن حضرت بوده، در کتاب کمال الدین به صورت حدیث آورده و می ‏افزاید:

هرگاه ابو جعفر محمد بن على الاسود مرا مى ‏دید که براى فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مى ‏روم به من مى‏ فرمود: «این میل و اشتیاق به علم و دانش که در تو وجود دارد مایه شگفتى نیست؛ زیرا تو به دعاى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف متولد شده‏ اى»

خاندان شیخ صدوق

یکى از معروفترین خاندان‌هاى بزرگ که بیش از سیصد سال در مرکز ایران دانشمندان نامور از آن برخاسته‌اند خاندان «بابویه» است که «صدوق» بزرگترین شخصیت این خاندان به شمار مى‌رود.

«بابویه» جد اعلاى صدوق است و اولین کسی که از این خاندان لقب «ابن بابویه» گرفت پدر صدوق یعنى على بن حسین بن بابویه است.

پدر شیخ صدوق خود از دانشمندان به نام شیعه بوده و بیش از یکصد کتاب در موضوعات مختلف نگاشته است. وى پیشواى شیعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن عسکرى علیه‌السلام و غیبت صغرى حضرت ولى عصر(عج ) و در عهد نیابت خاصه حسین بن روح مى‌زیست.

این عالم بزرگ و وارسته و پارسا در قم مغازه‌اى داشت که در کنار کارهاى علمى بخشى از وقت خود را به کسب و کار مى‌پرداخت و با درآمد آن مخارج زندگى خویش را تامین مى‌کرد اما در حقیقت او دانشمندى بزرگ بود که نه تنها در مجامع علمى آن روز از مقام و منزلت علمى بالایى برخوردار بود هم اکنون نیز مورد احترام دانش پژوهان و اساتید بزرگ علوم اسلامى است.

شخصیت علمى شیخ صدوق‏

شیخ صدوق از بزرگترین شخصیت ‏هاى جهان اسلام و شیعه و از برجسته ترین چهره ‏هاى درخشان علم و فضیلت است.

او که نزدیک به عصر ائمه علیهم ‏السلام مى ‏زیست، با جمع آورى روایات اهل بیت علیهم ‏السلام و تالیف کتاب‏هاى نفیس و با ارزش، خدمات ارزنده و کم‏ نظیرى به اسلام و تشیع کرد.

شیخ صدوق بیش از بیست سال از دوران پر برکت حیات پدر را درک کرد و در این مدت از محضر پدر و سایر علماى قم کسب علم و حکمت کرد.

وی در سن ۲۲ یا ۲۳ سالگى بود که پدرش دار فانى را وداع کرد. از آن پس وظیفه سنگین نشر احادیث آل محمد صلى الله علیهم اجمعین و هدایت امت به عهده وى قرار گرفت و دوران جدیدى از زندگى او آغاز شد.

عصر حدیث 

عصر شیخ صدوق را باید عصر حدیث نامید. دوره‌اى که با حرکت علمى شیخ کلینى آغاز شد و با تلاش‌هاى پیگیر و بى‌وقفه شیخ صدوق ادامه یافت.

شیخ کلینى که او نیز از کلین به رى هجرت کرد و در آنجا کتاب «کافى» اولین کتاب از مجموعه چهارگانه روائى شیعه – را نگاشت، با این حرکت علمى جدید، مکتب حدیث نگارى اهل بیت علیهم‌السلام را پى نهاد که دیگران از جمله شیخ صدوق، بناى مستحکم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنیاد نهادند.

شیخ صدوق براى ادامه راهى که کلینى در آن قدم نهاده بود سفرهاى علمى خود را آغاز کرد.

سفرهاى علمى شیخ صدوق

عشق به جمع آورى احادیث در وجود شیخ صدوق موج مى‌زد و حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دینى و نشر و توزیع آنها را سرلوحه کار خود قرار داده بود و براى رسیدن به این هدف، از بلخ و بخارا تا کوفه و بغداد و از آنجا تا مکه و مدینه سفر کرد و به تمام مراکز اسلامى آن زمان – اعم از شیعه و سنى – سر زد و چه بسیار که در این سفرها با مشکلات فراوانى مواجه شد ولى همه را به جان خرید و غم غربت را تحمل کرد.

وی به هر شهرى وارد مى‌شد به دنبال نخبگان مى‌گشت و از دانش آنان بهره مى‌گرفت و نیز علاقه‌مندان علوم دینى را از منبع سرشار اندوخته‌هاى خود سیراب مى‌کرد.

در ماه رجب سال ۳۵۲ قمری به قصد زیارت امام رضا علیه‌السلام به مشهد رفت و سپس به رى بازگشت.

در ماه شعبان همان سال سفرى به نیشابور کرد که از مهمترین شهرهاى خطه خراسان در آن روزگار بوده است. در آن شهر اهالى آنجا گرداگرد او را گرفتند و وى با بحثهاى روشنگرانه خود تشتت فکرى عجیبى که نسبت به غیبت امام مهدى موعود (عج) در میان آنها رواج داشت، از بین برد.

علاوه بر آن از عده‌اى از بزرگان آن دیار حدیث شنیده و نقل کرده است از جمله حسین بن احمد بیهقى، ابوالطیب حسین بن احمد و عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب.

در مرو نیز از گروهى دیگر از محدثان حدیث شنیده و نقل کرده است. از جمله محمد بن على شاه فقیه و ابو یوسف رافع بن عبدالله بن عبدالملک.

سپس به بغداد مسافرت کرد و در همان سال از عده‌اى دیگر از بزرگان بغداد نیز حدیث شنید از جمله حسین بن یحیى علوى، ابراهیم بنى هارون و على بن ثابت.

در سال ۳۵۴ وارد کوفه شد و از مشایخ آنجا استماع حدیث کرد. از جمله محمد بن بکران نقاش، احمد بن ابراهیم بن هارون، حسن بن محمد بن سعید هاشمى، على بن عیسى، حسن بن محمد مسکونى و یحیى بن زید بن عباس بن ولید.

در آن سال براى زیارت بیت الله الحرام و انجام مناسک حج عازم حجاز شد و در بین راه در همدان از قاسم بن محمد بن احمد بن عبدویه و فضل بن فضل بن عباس کندى و محمد بن فضل بن زیدویه جلاب حدیث شنیده و نقل کرده است.

پس از اعمال حج در راه بازگشت از سفر، بین راه مکه در منطقه فید از احمد بن ابى جعفر بیهقى روایت دریافت کرد.

بار دیگر در سال ۳۵۵ به بغداد وارد شد و شاید این امر پس از بازگشت از زیارت خانه خدا بوده است.

از کتاب «المجالس» صدوق بر مى‌آید که دوبار دیگر به زیارت مشهد رفته است یک بار در سال ۳۶۷ که در آنجا بر سید ابى البرکات على بن حسین حسینى و ابى بکر محمد بن على، حدیث خواند و قبل از محرم سال ۳۶۸ به رى بازگشت.

بار دیگر آنگاه که قصد سفر به ماوراء النهر داشت در بین راه از مشهد به بلخ مسافرت کرد و از بزرگان آن دیار بهره گرفت. از جمله حسین بن محمد اشنانى رازى، حسین بن احمد استرآبادى، حسن بن على بن محمد بن على بن عمرو العطار، حاکم ابو حامد احمد بن حسین و عبیدالله بن احمد فقیه.

و در ایلاق نیز نزد محمد بن عمرو بن على بن عبدالله بصرى و محمد بن حسن بن ابراهیم کرخى و … حدیث شنید و در همین روستا بود که شریف الدین ابوعبد الله محمد بن حسن معروف به «نعمت» از او خواست تا کتاب «من لا بحضره الفقیه» را بنگارد.

از آنجا عازم سرخس شد و آنگاه به سمرقند و فراعنه رفت.

در پى سفر به گرگان نیز از ابى الحسن محمد بن قاسم استر آبادى استماع حدیث کرده است.

به هر حال بیشترین فرصت و زحمت وى صرف جمع آورى و تدوین و تبویب و نشر احادیث و نگارش کتب مختلف شد و این امر جز با تسلط او بر رشته‌هاى علمى مربوطه محقق نمی‌شود.

تبویب و تدوین حدیث با توجه به موقعیت زمانى شیخ صدوق و نبود یا کمبود امکانات نگارشى و تحقیقى در آن عصر، حاکى از تلاش طاقت فرساى او است.

شیخ صدوق با کار ابتکارى خود در تنظیم آثار معصومین علیه السلام چشمه سارى را جارى ساخت که نسل‌هاى آینده توانستند از جویبار روان و زلال نیازهاى علمى و دینى بشریت را مرتفع سازند.

 

 

سخن بزرگان‏ درباره شیخ صدوق

شیخ طوسى مى‏ گوید: «او دانشمندى جلیل القدر و حافظ احادیث بود. از احوال رجال، کاملا آگاه و در سلسله احادیث، نقادى عالى مقام به شمار مى ‏آمد. بین بزرگان قم، از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات مانند نداشت و در حدود سیصد اثر تالیفى از خود به یادگار گذاشته است.»

نجاشى از علمای برجسته و بزرگ علم رجال مى‏ نویسد: «ابو جعفر (شیخ صدوق) ساکن رى، فقیه و چهره برجسته شیعه در خراسان است، او به بغداد نیز وارد شد و با این که در سن جوانى بود همه بزرگان شیعه از او استماع حدیث مى‏ کردند.»

سید ابن طاووس او را چنین وصف کرده است: «شیخ ابو جعفر محمد بن على بن بابویه، کسی که دانش و درستکارى او مورد اتفاق و در گفتار مورد اطمینان کامل است.»

علامه بحرانى مى‏گوید: «جمعى از اصحاب ما، از جمله علامه در «مختلف»، شهید در «شرح ارشاد» و سید محقق داماد، روایات مرسله صدوق را صحیح مى ‏دانند و به آنها عمل مى‌کنند ؛ زیرا همان گونه که روایات مرسله ابن ابى عمیر پذیرفته شده، روایات مرسله صدوق هم مورد قبول واقع شده است.»

شیخ بهایی لقب «رئیس المحدّثین و حجهالاسلام» را برای او برگزیده است.

هنگامی که از شیخ بهایی در مورد شیخ صدوق سؤال شد وی پس از توثیق و مدح و ثنای شیخ صدوق گفت: پیش از اینها از من پرسیدند بین زکریای بن آدم و صدوق کدامیک از دیگری افضل و بالاتر است، من گفتم: زکریای بن آدم، زیرا اخبار بسیار در مدح او رسیده. بعد از این سؤال و جواب، شیخ صدوق را در عالم رؤیا دیدم به من فرمود از کجا ظاهر شد بر تو برتری زکریای‌ بن ‌آدم از من؟ این جمله را فرمود و از من اعراض کرد.

سید بحرالعلوم می‌گوید: «شیخ صدوق، بزرگ بزرگان و استاد راویان شیعه و ستونی از ستونهای شریعت اسلام و پیشوای محدثان است و در آنچه از امامان شیعه علیهم‌السلام نقل می‌کند؛ راست گفتار. او به دعای حضرت صاحب الامر علیه‌السلام به دنیا آمده و همین فضیلت و افتخار بزرگ او را بس»

استادان شیخ صدوق

۱ – على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى‏ (پدر شیخ صدوق)

۲ – محمد بن حسن بن احمد بن ولید

۳ – حمزه بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زید بن على علیه‏السلام‏

۴ – ابو الحسن، محمد بن قاسم‏

۵ – ابو محمد، قاسم بن محمد استرآبادى‏

۶ – ابو محمد، عبدوس بن على بن عباس گرگانى‏

۷ – محمد بن على استرآبادى‏

شاگردان شیخ صدوق‏

۱ – برادرش حسین بن على بن موسى بن بابویه قمى‏

۲ – شیخ مفید (محمد بن محمد بن نعمان)

۳ – شیخ ثقه الدین حسن بن حسین بن على بن موسى بن بابویه، برادرزاده صدوق‏

۴ – على بن احمد بن عباس، پدر شیخ نجاشى‏

۵ – ابو القاسم، على بن محمد بن على خزاز

۶ – ابن غضائرى، ابو عبدالله، حسین بن عبید الله بن ابراهیم‏

۷ – شیخ جلیل، ابو الحسن، جعفر بن حسین حسکه قمى، (استادِ شیخ طوسى)‏

۸ – شیخ ابو جعفر، محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوریستى

۹ – ابو زکریا، محمد بن سلیمان حمرانى‏

۱۰ – شیخ ابو البرکات، على بن حسن خوزى‏

تالیفات شیخ صدوق

از جمله تألیفات ایشان است:

۱ – من لا یحضره الفقیه‏

مشهورترین و بزرگترین کتاب صدوق همین کتاب است که یکى از کتب اربعه روایى شیعه به شمار مى‌رود.

این کتاب در بردارنده نزدیک به شش هزار حدیث است که بر اساس‍ موضوعات مختلف فقهى تدوین شده است.

شیخ صدوق در مقدمه کتاب نوشته است: «من نخواستم مانند سایر مصنفان روایاتى را که در هر موضوع رسیده است ثبت کنم بلکه در این کتاب روایاتى را آورده‌ام که بر اساس آن فتوا مى‌دهم و آنها را صحیح مى‌دانم و معتقد به صحت آنها هستم و میان من و پروردگار حجت است.»

مرحوم مامقانى به نقل از علامه طباطبایى (سید بحر العلوم) مى‌نویسد: «برخى از اصحاب، روایات کتاب (الفقیه) را بر سایر کتب اربعه به چند دلیل ترجیح مى‌دادند؛ اول: برخوردارى مؤلف از حافظه‌اى قوى که سبب ضبط بهتر روایات است. دوم: استوارى وى در نقل روایات. سوم: متاخر بودن کتاب «من لایحضره الفقیه» از «کافى» و چهارم: صدوق صحت آنچه در این کتاب آورده را ضمانت کرده است. پنجم: هدفش تنها نقل روایت نبوده بلکه به آنچه نقل کرده فتوا داده است.

۲ – «مدینه العلم»‏ کتاب با عظمتی که به دست ما نرسید

شاید بتوان گفت مهمترین کتاب شیخ صدوق که خود نیز از آن یاد کرده و تا زمان پدر شیخ بهایى مورد استفاده عالمان دینى بوده کتاب «مدینه العلم» است که متاسفانه مفقود شده است و با کمال تاسف به دست ما نرسیده است.

بنا به نوشته ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلماء کتاب مدینه العلم، ده جلدى و «من لا یحضره الفقیه» چهار جلدى است و از این نوشته معلوم مى‌شود که «مدینه العلم» بیش از دو برابر «من لا یحضره الفقیه» بوده است.

شیخ طوسى، شیخ منتجب الدین و دیگران از این کتاب به عنوان یکى از مهمترین تالیفات شیخ صدوق یاد کرده‌اند و بسیارى از بزرگان دین از کتاب «مدینه العلم» روایت کرده‌اند.

شیخ حسین بن عبدالصمد حارثى (پدر شیخ بهایی) در کتاب درایه‌اش نوشته است: «پایه‌ها و اصول معتبر حدیث ما پنج کتاب است: کافى، مدینه العلم، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار»

علامه مجلسى و دیگران تلاشهای فراوان و اموال زیادى صرف یافتن این کتاب کردند ولى اثرى از آن به دست نیاوردند.

۳ – کمال الدین و تمام النعمه

شیخ صدوق این کتاب را در اواخر عمرش تالیف کرده است. در آن عصر از طرف فرقه اسماعیلیه که نفوذ بسیار داشتند و از سوى فرقه زیدیه و طرفداران جعفر کذاب و پیروان زیادى از اهل تسنن ایرادهایى به فرقه امامیه وارد مى‌شد و آنان بدین وسیله اذهان مردم را مشوش مى‌کردند.

از این نظر شیخ صدوق کتاب «کمال الدین» را تالیف کرد. او در اول این کتاب اشکالات مخالفین را نقل مى‌کند و به آنها پاسخ مى‌دهد و به خوبى از عقیده امامیه دفاع کرده به طور تفصیل درباره قائم آل محمد (عج ) بحث مى‌کند.

خواب دیدن شیخ صدوق و سفارش امام زمان به وی

شیخ صدوق در مقدمه این کتاب می‌نویسند به دلیل حیرانی شیعیان در امر غیبت، اندوهگین بودم تا این که شبی در عالم خواب حضرت ولی عصر(عج) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است و من، با دلی مشغول و حالی پریشان، به او نزدیک شدم. آن حضرت، در چهره من نگریست و راز درونم را دانست. بر او سلام کردم و پاسخم را داد. سپس فرمود: «چرا در باب غیبت کتابی تألیف نمی‌کنی تا اندوهت را زایل سازد؟» عرض کردم: «یا ابن رسول اللَّه! درباره غیبت چیزهای تالیف کرده‌ام». فرمود: «نه به آن طریق. اکنون تو را امر می‌کنم که درباره غیبت، کتابی تألیف کنی و غیبت انبیا را در آن بازگویی».

از خواب برخاستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و درد دل و شکوه پرداختم. چون صبح دمید، تألیف این کتاب را آغاز کردم.

۴ – التوحید

۵ – الخصال‏

۶ – معانی الأخبار

۷ – عیون أخبار الرضا علیه‏السلام‏

۸ – الأمالی‏

۹ – المقنع فی الفقه‏

۱۰ – الهدایه بالخیر

 

 

وفات‏ شیخ صدوق

این عالم بزرگ اسلام و شیعه، پس از عمرى پر برکت در سال ۳۸۱ هجرى دیده از جهان فانى فرو بست و به سراى باقى شتافت.

وفات او در شهر رى بود و با این حادثه عظیم و تاسف بار، غبار غم و سراسر عالم تشیع را فرا گرفت و عاشقان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام در میان اندوه و اشک، پیکر مطهر وى را تشییع کردند و در نزدیکى مرقد حضرت عبدالعظیم حسنى (در شهر رى) به خاک سپردند.

جسد سالم شیخ صدوق بعد از هشتصد سال

حادثه‌اى در حدود سال ۱۲۳۸ قمری اتفاق افتاد که عظمت و اعتبار صدوق(ره) نزد زائران حرمش بیشتر معلوم شد و ارادت آنان نسبت به وى دو چندان گشت که شرح آن واقعه مطابق نقل علامه خوانساری در کتاب روضات الجنات بدین گونه است؛

«از کرامات صدوق که در این اواخر به وقوع پیوست و عدّه کثیری از اهالی شهر، آن را مشاهده کرده‌اند، آن است که در عهد فتحعلی شاه قاجار در حدود ۱۲۳۸ هجری مرقد شریف صدوق که در اراضی ری قرار دارد از کثرت باران خراب شد و رخنه‌ای در آن پدید آمد.

به جهت تعمیر و اصلاح آن اطرافش را می‌کندند پس به سردابی که مدفنش بود برخوردند، هنگامی که وارد سرداب شدند، با جسدی عریان و مستورالعوره مواجه شدند که در انگشتانش اثر خضاب و در کنارش تارهای پوسیده کفن به شکل فتیله‌ها بر روی خاک قرار گرفته است.

این خبر به سرعت در تهران منتشر شد و به گوش سلطان وقت رسید، وی با جمعی از بزرگان و امنای دولت به جهت مشاهده حضوری به محل آمدند. جمعی از علما و اعیان دولت داخل سرداب شدند و صدق قضیه را به رأی العین مشاهده کردند. پس از آن وی دستور تعمیر و تجدید بنا و تزئینات آن بقعه را صادر کرد.»

صاحب روضات که در آن زمان ۱۲ساله بوده می‌نویسد: «من خودم بعضی از افراد را که در آن واقعه حضور داشتند، ملاقات نموده‌ام.»

علامه مامقانی، صاحب تنقیح المقال، همین قضیه را نقل نموده و اضافه می‌‌کند:

چهل سال پیش سند صحیح از سید ابراهیم لواسانی (متوفای ۱۳۰۹ه‍ ق) که از علمای بزرگ تهران بود برای من نقل شد که وی به چشم خود جسد مطهر را به همان حال که ذکر شد، مشاهده کرده است.

یکی دیگر از شاهدان قضیه، حکیم وارسته آقا علی مدرّس زنوزی، متوفای ۱۳۰۷ هجری قمری، است.

علامه مدرس زنوزی، فیلسوف و اهل منطق و استدلال است و چنانکه می‌دانیم چنین افرادی نوعاً تحت تأثیر شایعات و توهمات قرار نمی‌گیرند و هر شنیده‌ای را به سادگی باور نمی‌کنند بلکه برای اثبات هر قضیه‌ای دنبال دلیل و مدرک علمی و قطعی می‌گردند، وی خود یکی از شاهدان و ناقلان این کرامت است.

 

اخبارمرتبط :

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *