۱۰ نشانه بیماری که در صورت ظاهر می‌شود را بشناسید

احتمالا تا به حال متوجه شده اید که وقتی به پزشک مراجعه می کنید صورت شما را با دقت نگاه می کند. چون بعضی نشانه ها در صورت می توانند حاکی از یک بیماری پنهان باشند. بنابراین به تغییراتی که در صورت تان رخ می دهد بی توجه نباشید. در ادامه به ۱۰ مورد از نشانه های بیماری در صورت می پردازیم.

ادامه خواندن ۱۰ نشانه بیماری که در صورت ظاهر می‌شود را بشناسید

تزریق گروه خونی اشتباه چه عواقبی در پی دارد؟

رای بسیاری از مردم سوال است که تزریق گروه خونی اشتباه چه عواقبی در پی دارد. جواب این سوال به گروه خونی فرد انتقال دهنده و گیرنده‌ی آن بستگی دارد.

در ادامه توضیحی کوتاه در رابطه با خون بخوانید.

ادامه خواندن تزریق گروه خونی اشتباه چه عواقبی در پی دارد؟

همه آنچه باید درباره ماهواره‌های جاسوسی بدانید

فضا را مرز نهایی نامیده‌اند. جایی که سال هاست رزمگاه جنگ‌های نوین اطلاعاتی است. ماهواره های شناسایی و جاسوسی سال‌هاست که آن بالا بدون کوچک ترین جلب توجهی همه چیز را رصد می کنند؛ از کوچک ترین تحرکات زمینی گرفته تا شنود مکالمات رادیویی در حالی که حد نهایی ارتفاع پرواز هواپیماها عملا نمی تواند از سی کیلومتری بالاتر رود، محدوده فضای مورد استفاده سامانه های نظامی از دست کم ۱۵۰ کیلومتری بالاتر از سطح زمین آغاز می شود.

ادامه خواندن همه آنچه باید درباره ماهواره‌های جاسوسی بدانید

حقیقت ماجرای آب و برق مجانی که امام خمینی(ره) گفت

آب و برق مجانی سخنگوی دولت موقت اعلام نموده بود و حضرت امام فرموده اند به مردم توصیه نموده اند که به وعده ” آب و برق مجانی مجانی می کنیم ” دلخوش نباشید که اگر جملات ماقبل و مابعد آن توجه نکنیم اینطور استنباط می شود که امام فرموده اند ما آب و برق را مجانی می کنیم در صورتی که فرمایش ایشان مجانی نمودن نیست.

برای دیدن فیلم مستند دقیق این نکته که امام نفرموده اند آب وبرق را مجانی می کنیم « اینجا » کلیک کنید.

عنایت امام جواد(ع) به شاعر دوره رضاخان

برای خرید نان بیرون آمده بود، اما مأموران رضاخانی او را دست بسته به پادگان بردند تا دوره سربازی را بگذراند! در پادگان دلش گرفت، در حالی که دعای توسل را زمزمه می‌کرد، یاد ماجرایی افتاد و با دلی شکسته جوادالائمه(ع) را صدا زد!

داستان کرامت امام جواد(ع) به یکی از شاعران اهل بیت(ع) در زمان رضاخان شاهدی بر این مدعاست که توسط حجت‌الاسلام سیدحسین هاشمی‌نژاد روایت شده است، در  ادامه بخوانید.

ادامه خواندن عنایت امام جواد(ع) به شاعر دوره رضاخان

انگشت انگشت مَبَر..تا خیک خیک نریزی

تاجری در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.
هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌شد
تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد.
وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد.
ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود
و مسافران از خطر غرق شدن رهایی یابند.
آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت.
در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مَبَر..تا خیک خیک نریزی.

مراقب نمکهای زندگیتان باشید

روزگار غریبی است … .

نمکدان را که پر می کنی توجهی به ریختن نمکها نداری …
اما زعفران راکه می سابی به دانه دانه اش توجه می کنی..!!
حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست…
ولی بدون زعفران ماهها و سالهامی توان آشپزی کرد و غذا خورد …
مراقب نمکهای زندگیتان باشید….
ساده و بی ریا و همیشه دم دست…
که اگر نباشند وای بر سفره زندگی..

داستان ضرب المثل آنقدر شور بود که خان هم فهمید

روزی بود و روزگاری بود. در زمان های نه چندان دور هر روستایی صاحبی داشت.روستاها مانند کالاهای دیگر خرید و فروش می شدند. مردم روستا مجبور بودند هر ساله مقداری از دسترنج خود را به صاحب روستا که به اون خان می گفتند بدهند.
یکی از روستاها صاحبی داشت که به او قلی خان می گفتند.او نه زحمتی می کشید و نه کاری می کرد و همه ی مردم از زورگویی هایش ناراضی بودند.

ادامه خواندن داستان ضرب المثل آنقدر شور بود که خان هم فهمید

یک روز زندگی

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پرشده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد وبدوبیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد وجاروجنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان وزمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.

ادامه خواندن یک روز زندگی

دید آمریکایی و فکرایرانی

سه نفرآمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس میرفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هرکدام یک بلیط خریدند، اما درکمال تعجب دیدندکه ایرانیها سه نفرشان یک بلیط خریده اند.          
یکی از آمریکایی ها گفت: چطوراست که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانیها گفت: صبرکن تا نشانت بدهیم.

ادامه خواندن دید آمریکایی و فکرایرانی

یادش بخیر قدیما / ۲

پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

ادامه خواندن یادش بخیر قدیما / ۲

یادش بخیر قدیما / ۱

یادش بخیر قدیما دیپلم که میگرفتی فرداش راحت میرفتی سر کار. ولی حالا دکتراتو هم بگیری شاید با کلی پارتی بازی و رشوه و منت کشی یه کار موقت با حقوق اداره کار گیرت بیاد.

ادامه خواندن یادش بخیر قدیما / ۱