پرنده‌ات را آزاد ڪن!

داستانی ساده و آموزنده

 پسربچه ای پرنده زیبایی داشت و به آن پر‌نده بسیار دلبسته بود.

حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را کنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید.

اطرافیانش که از این همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرڪ حسابی کار می‌کشیدند.

ادامه خواندن پرنده‌ات را آزاد ڪن!